۱۳۸۷ آذر ۱۷, یکشنبه

شیوه‏های تبلیغ در فرهنگ عاشورا


پدیدآورنده:عبدالکریم پاک‏نیا ،

شناختن شیوه‏های تبلیغ و به کارگیری ابزارهای مفید و لازم برای یک مبلغ امری ضروری و اجتناب‏ناپذیر است. پرداختن به تبلیغ بدون اطلاعات مفید و عدم به‏کارگیری شیوه‏های لازم و فراهم ننمودن ساز و کارهای مناسب نه تنها نتیجه مثبت نخواهد داشت، بلکه ممکن است در اثر بی توجهی، لطمه‏های جبران‏ناپذیری به اعتقادات و باورهای مخاطبان وارد آید. کسی که متولی ارشاد، امر به معروف و نهی از منکر می‏شود، اگر به زمینه‏ها، عوامل، آفات، موانع و شرایط زمانی و مکانی و سایر جهات توجه نداشته باشد راه به جایی نخواهد برد. پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله فرمود: «من امر بمعروف فلیکن امره ذلک بمعروف (1) ; هرکس [مردم را] به کارهای نیک بخواند باید با شیوه نیکو آن را انجام دهد.» بنابراین تبلیغ و ارشاد موفق و مؤثر نیاز به برنامه‏های کارشناسی شده دارد و اگر بتوانیم این شیوه‏ها را از گفتار و رفتار اهل‏بیت‏علیهم السلام و اولیاء الهی بیاموزیم به مراتب مؤثرتر و شایسته‏تر خواهد بود. در این مقاله برآنیم که راهکارها و روش‏های مؤثر در امر تبلیغ و ارشاد را از سیره امام حسین‏علیه السلام و تربیت‏یافتگان مکتب عاشورا بیاموزیم.
1 - تواضع و فروتنی
یکی ار بهترین صفات پیامبران و منادیان توحید، خصلت پسندیده تواضع و فروتنی بود. آنان با این صفت زیبا، در دل مخاطبان حقیقت‏جو جایگاه ویژه‏ای کسب می‏کردند. مبلغان موفق همیشه متواضع بوده و از این طریق در هدایت و جذب دل‏های مردم می‏کوشند. آنان بر این باورند که اگر مردم به سراغ آن‏ها نیامدند، آن‏ها باید متواضعانه قدم پیش گذاشته و به سراغ متربیان و متعلمان بروند.
این شیوه نیکو در رفتار و گفتار امام حسین‏علیه السلام در حماسه عاشورا جلوه خاصی دارد. آن حضرت برای پیشبرد اهداف مقدس خویش، متواضعانه قدم پیش گذاشته و در جذب و جلب افراد، خودش مستقیما به سراغ آنان رفته و آن‏ها را به سوی مقصد والای خویش دعوت می‏کرد و یا پیام‏های خود را به صورت کتبی یا شفاهی توسط افرادی به دیگران می‏فرستاد. هنگامی که امام حسین‏علیه السلام با یاران خود در یکی از توقفگاه‏های مسیر خود به کربلا به نام قصر بنی مقاتل رسیدند، آن حضرت متوجه شد که عبید الله بن حر جعفی در گوشه‏ای فرود آمده است. آن حضرت حجاج بن مسروق را به سوی او فرستاد و او را به یاری و همراهی دعوت نمود. هنگامی که پاسخ مناسبی نداد، امام حسین‏علیه السلام به همراه گروهی از یاران خویش به نزد عبید الله رفته و در ضمن سخنانش او را دعوت به همکاری و مبارزه با طاغوتیان نمود. عبید الله باز هم امتناع کرد، امام حسین‏علیه السلام به او فرمود: اگر ما را یاری نمی‏کنی پس از خدا بترس از اینکه با دشمنان ما همراهی کنی! به خدا سوگند! هرگاه کسی صدای دادخواهی ما را بشنود و به یاری ما نشتابد هلاک خواهد شد.»
یکی دیگر از افرادی که امام حسین‏علیه السلام از او دعوت کرد، زهیر بن قین بود. همچنین آن حضرت به حبیب بن مظاهر اسدی نامه‏ای نوشته و از او درخواست‏یاری نمود. نامه آن حضرت چنین بود: «از حسین بن علی برای آن مرد فقیه، حبیب بن مظاهر; اما بعد، حبیب! تو خویشاوندی ما را با پیامبر می‏دانی و از همه مهم‏تر مرا می‏شناسی; و تو -که آزاد مرد و دارای غیرتی- جان خود را از ما دریغ ندار و پاداش تو را در قیامت پیامبر خواهد داد. (2)
2 - توجه به ریشه‏ها و زمینه‏های گناه
مبلغ مذهبی باید به زمینه‏های خلافکاری و ریشه‏های گناه توجه کرده و مخاطبان خود را از آن‏ها برحذر دارد. مثلا ممکن است نماز نخواندن افراد علل جداگانه و ریشه‏های مختلفی داشته باشد، از قبیل:
1 - حکم آن را در اسلام نمی‏داند و به وظیفه شرعی خویش آشنا نیست.
2 - به آثار خوب نماز خواندن و عواقب شوم ترک نماز توجه ندارد.
3 - شخصی خودپرست و هوسران است و مطابق هوس خود عمل می‏کند.
4 - پدر و مادر و افراد خانواده او بی نمازند.
5 - از نماز و نمازگزاران خاطره بدی دارد. مثلا در ایام کودکی او را همیشه با خشونت‏به نماز خواندن وادار کرده‏اند یا در جمع نمازگزاران شخصیت او را تحقیر نموده و به او اهانت کرده‏اند.
6 - در نظر او نماز خواندن چیز مهمی نیست و اهمیت و ضرورت آن را درک نکرده است.
7 - الگوی مناسبی برای نماز خواندن نداشته است.
8 - در محیط افراد لاابالی و بی نماز رشد یافته است. و ...
بنابراین یک مبلغ با یافتن ریشه‏ها و علل تخلفات و معصیت‏ها می‏تواند برنامه خود را تنظیم کرده و نسبت‏به مخاطب خویش کارهای تبلیغی را انجام دهد.
تغذیه حرام ریشه انحراف از حق
امام حسین‏علیه السلام در دومین سخنرانی روز عاشورا هنگامی که دشمن مانند حلقه انگشتر آن حضرت را در میان خویش گرفته بود، از آنان خواست تا سکوت کنند و به سخنان وی گوش فرا دهند، ولی آنان همچنان هلهله و سر و صدا می‏کردند. در این موقع، امام حسین‏علیه السلام با این جملات آنان را به سکوت فراخواند: «ویلکم ما علیکم ان تنصتوا الی فتسمعوا و انما ادعوکم الی سبیل الرشاد. من اطاعنی کان من المرشدین و من عصانی کان من المهلکین و کلکم عاص لامری غیر مستمع لقولی; وای بر شما! چرا گوش فرا نمی‏دهید تا گفتارم را - که شما را به رشد و سعادت فرا می‏خوانم- بشنوید؟ هرکس از من پیروی کند خوشبخت و سعادتمند است و هرکس مرا نافرمانی کند، از هلاک شدگان خواهد بود. و همه شما با دستور من مخالفت می‏کنید که به گفتارم گوش فرا نمی‏دهید.»
آنگاه به علل دشمنی کوفیان با اهل‏بیت‏علیهم السلام و ریشه‏های انحراف از مسیر حق اشاره کرده و فرمود: «قد انحزلت عطیاتکم عن الحرام و ملئت‏بطونکم عن الحرام فطبع الله علی قلوبکم (3) ; آری، در اثر هدایا، جوائز و تحفه‏های نامشروع که به دست‏شما رسیده و غذاهای حرام و لقمه‏های ناپاک که شکم‏هایتان را از آن انباشته‏اید، خداوند این چنین بر دل‏های شما مهر زده [و از فهمیدن حقیقت عاجز شده‏اید.]»
3 - استفاده از مثال
از مؤثرترین شیوه‏های تبلیغی برای فهماندن مطالب به مخاطب، به ویژه کسانی که سطح فکری پایین‏تری دارند، استفاده از تمثیل است. مبلغ کاردان بسیاری از نکات مهم عقلانی را با مثال‏های مناسب در اذهان مخاطبین خویش مجسم ساخته و خواسته‏های خویش را به گونه‏ای شایسته به افکار آنان منتقل می‏نماید. مثال اگر با سطح زندگی و طرز اندیشه و شغل و فرهنگ مخاطب سازگار باشد، توفیق یک مبلغ را در کار تبلیغ افزایش خواهد داد. این شیوه یکی از رایج‏ترین روش‏های تبلیغ در کلام وحی است. خداوند متعال برای تصویر عالمان بی عمل در اذهان افراد، چنین مثل می‏زند: «مثل الذین حملوا التوریة ثم لم‏یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا» (4) ; «مثل کسانی که علم تورات را باخود داشتند و به آن عمل نکردند، مثل درازگوشی است که کتاب هایی حمل می‏کند.»
این شیوه کارآمد قرآنی در حماسه عاشورا مشهود است. حضرت ابا عبدالله‏علیه السلام در تشریح اهداف قیام خویش از شیوه تمثیل بهره گرفته و اشتیاق خود را برای شهادت در راه حق چنین بیان می‏کند: «خط الموت علی ولد آدم مخط القلادة علی جید الفتاة و ما اولهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف (5) ; مرگ برای انسان‏ها همچون گردنبند برگردن دختران جوان ینت‏بخش و لازم است و من به دیدار نیاکانم آنچنان اشتیاق دارم که یعقوب به دیدار یوسف مشتاق بود.»
امام حسین‏علیه السلام با این تمثیل، مرگ را بسیار زیبا تصویر کرده و آن را زینت فرزند آدم می‏داند، به ویژه مرگی که در راه حق و برای خدا باشد که همانند زیور آلاتی است که دختران جوان را می‏آراید. همانگونه که دختران از آرایش به گردنبند لذت می‏برند مردان خدا نیز از کشته شدن در راه حق مسرور و شادمانند. و شهادت در راه خدا را بهترین زینت روح و بالاترین افتخار به شمار می‏آورند.
4 - بهره‏گیری از تحریک عواطف
گاهی ممکن است‏یک مبلغ برای تحت تاثیر قرار دادن مخاطبان خود از شیوه تحریک عواطف برای بیدار کردن وجدان‏های خفته کمک بگیرد. خداوند متعال در قرآن از این روش برای دور نمودن انسان‏ها از گناه استفاده نموده و برای بیدار نمودن وجدان‏های خفته مخاطبین خویش، یافته‏های درونی و انگیزه‏های فطری آنان را به کار می‏گیرد و با طرح سؤالات عاطفه برانگیز، سعی در هدایت و تلطیف قلب و روح آنان دارد. مبلغ موفق، از این شیوه بهره گرفته و افراد را تحت تاثیر قرار می‏دهد. او در شرایطی که روح شنوندگان خود را با طرح سؤالات و نکات عاطفی و احساس برانگیز آماده پذیرش سخنان خود نموده است، به نحو شایسته‏ای در وجود آنان رسوخ کرده و بر تاثیر سخن خود می‏افزاید. این روش در حماسه عاشورا از جایگاه ویژه‏ای برخوردار است وگذشته از اینکه از همان روز عاشورا نتایج آن به بار نشست و افرادی را تحت تاثیر قرار داده و به سوی حق رهنمون شد، در طول قرن‏ها بر قلوب هزاران مشتاق هدایت ریشه دوانیده تا آنجائی که نام حسین‏علیه السلام، عاشورا و کربلا و سایر واژه‏های مقدس عاشورایی در هر مکانی، عاطفه‏ها و احساسات مقدس را برانگیخته و مایه رشد و تعالی و هدایت آنان شده است.در اینجا به نمونه هایی از این شیوه در فرهنگ عاشورا اشاره می‏کنیم:
× امام حسین‏علیه السلام پس از شهادت یاران باوفایش و در لحظه‏های حساس عصر عاشورا، قنداقه کودک شش ماهه خویش را بر روی دست گرفت و خطاب به کوفیان فرمود: «یا قوم اما من مجیر یجیرنا، اما من مغیث‏یغیثنا، اما من طالب حق فینصرنا، اما من خائف فیذب عنا، اما من احد فیاتینا بشربة من الماء لهذا الطفل فانه لایطیق الظماء (6) ; ای مردم! آیا پناه دهنده‏ای هست که ما را پناه دهد؟ آیا یاری کننده‏ای هست که ما را یاری کند؟ آیا حق‏طلبی هست که به ما کمک کند؟ آیا کسی هست که از یامت‏بترسد و از ما دفاع کند؟ آیا کسی هست که آبی برای این طفل بیاورد؟ چون او طاقت تشنگی ندارد.»
× حضرت زینب کبری‏علیها السلام در موارد متعددی از تحریک عواطف در رساندن پیام عاشورا بهره می‏گرفت. در آخرین لحظات عمر امام حسین‏علیه السلام، حضرت زینب علیها السلام از خیمه‏ها بیرون آمد و متوجه شد که امام حسین‏علیه السلام را به شهادت می‏رسانند و عمربن سعد در نزدیکی گودال قتلگاه ایستاده و به این منظره رقت‏بار و غم‏انگیز - که دل هر موجود زنده‏ای را به درد می‏آورد - نظاره می‏کند. آن حضرت به عمر بن سعد نهیب زده و وجدان خفته او را مخاطب قرار داده و فرمود: «ایقتل ابوعبدالله و انت تنظر الیه; [ای عمر بن سعد!] آیا ابا عبد الله را می‏کشند و تو تماشا می‏کنی؟»
این سخن حضرت زینب به عنوان مبلغ حماسه عاشورا آن چنان قاطع و کوبنده بود که برای لحظاتی دل سنگ دشمن را تکان داد و دقایقی وجدان خفته عمر سعد را متاثر نمود و اشک بر گونه‏هایش جاری شد. او از شدت شرمندگی صورت خود را از حضرت زینب‏علیها السلام مخفی نمود (7) . آن گاه زینب کبری علیها السلام با جمله‏ای دیگر خطاب به لشکریان حاضر در صحنه گفت: «ویلکم اما فیکم مسلم؟ (8) ; وای بر شما! آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟»
این کلمات عاطفه برانگیز آنچنان مؤثر بود که ثمرات آن در سال‏های بعد مشخص شد و تا به امروز انسان‏های بیدار و با وجدان را تحت تاثیر قرار داده و به اهداف عاشورا متوجه می‏سازد.
5 - استفاده از وسائل ارتباط جمعی
مبلغ باید از پیشرفته‏ترین وسائل ارتباط جمعی عصر در پیشبرد اهداف خویش بهره‏گیری کند. امروزه تنها منبر و سخنرانی در مجالس مذهبی برای مبلغ دینی کافی نیست ،بلکه برای رساندن پیام حق به گوش مردم و مشتاقان معارف زلال اسلام باید از تمام ابزارهای مفید استفاده کرد. نشر کتاب و مطبوعات، استفاده از رادیو، تلویزیون، برنامه‏های رایانه‏ای، گفت گوها و گردهمایی‏های متنوع، حضور در جمع کسانی که غالبا به مجامع و مجالس مذهبی نمی‏آیند و رساندن معارف حقیقی دین به گوش آنان، نوعی بهره‏گیری از وسائل ارتباط جمعی در عصر ما به شمار می‏آید.
امام حسین‏علیه السلام برای تبلیغ فرهنگ عاشورا از بهترین وسائل ارتباطی عصر خود بهره می‏گرفت. در آن روزگاران، امام حسین‏علیه السلام برای اینکه هدف قیام و فلسفه حرکت‏حماسی خود را به گوش امت اسلامی برساند، مراسم حج و شهر مکه را انتخاب نمود و در اجتماعات مهم حاجیان، سخنرانی‏های روشنگرانه و هدایت‏بخشی را سازماندهی کرد.
آن حضرت برای رساندن پیام خویش و افشای سیاست‏های مزورانه و شیطانی معاویه خطاب به جمعیت‏حاضر در منا که از نقاط مختلف و قبایل گوناگون بودند چنین فرمود: «اسمعوا مقالتی و اکتبوا قولی ثم ارجعوا الی امصارکم و قبائلکم فمن آمنتم من الناس و وثقتم به فادعوهم الی ماتعلمون من حقنا فانی اتخوف ان یدرس هذا الامر و یذهب الحق و یغلب والله متم نوره و لو کره الکافرون (9) ; سخنان مرا بشنوید و حرف هایم را بنویسید، آنگاه به شهرها و قبیله‏های خودتان باز گردید و آن چه در حق ما می‏دانید به دوستان صمیمی و افراد مورد اطمینان خودتان بگوئید. من اعلان خطر می‏کنم از این که این مطلب کهنه شده و از هم بپاشد و حق از بین رفته و مغلوب شود. البته خداوند نورش را گسترش خواهد داد گرچه کافران آنرا نپسندند. (10) »
آن حضرت در یکی دیگر از سخنرانی هایش، بعد از حمد و ستایش پروردگار و تبیین جایگاه اهل بیت‏علیهم السلام و ارتباط آنان با خدا و رسول او، دوستداران حق را به همراهی خویش فرا خوانده و در یک دعوت عمومی از همگان برای شرکت در حماسه عاشورا چنین فرمود: «من کان باذلا فینا مهجته و موطنا علی لقاء الله نفسه، فلیرحل معنا، فانی راحل مصبحا ان شاء الله تعالی (11) ; هرکس حاضر است تا در راه ما از خون خویش بگذرد و جان خود را در راه شهادت [ و لقای ] پروردگار نثار کند، آماده حرکت‏با ما باشد که من انشاءالله تعالی صبحگاهان حرکت‏خواهم کرد.»
در این جا نباید از نقش زنان و کودکان در اطلاع‏رسانی از واقعه عاشورا به نسل‏های بعد چشم‏پوشی نمود. امام حسین‏علیه السلام آن‏ها را با خود به کربلا آورد و آنان به عنوان خبرنگاران و گزارشگران راستین صحنه عاشورا و پیام رسانان حقیقی و مستقیم اندیشه‏های امام حسین علیه السلام به نسل‏های بعدی شمرده می‏شوند.
این اقدام امام حسین‏علیه السلام، مطمئن‏ترین، سالم‏ترین و دقیقترین شیوه اطلاع‏رسانی و انتقال فرهنگ عاشورا به افکار عمومی و وجدان‏های آگاه در زمان‏های بعد بود.
6 - مقدمه‏چینی و آماده کردن مخاطب
در القای مطالب، فراهم نمودن زمینه‏های لازم و بیان نقطه نظرات با مقدمه‏چینی لازم، نقش بسیار مهمی در نفوذ سخنان یک مبلغ در دل‏های مخاطبان خویش دارد. این کار سبب می‏شود که گفته‏های مبلغ با جذابیت‏بیشتری در دل‏های شنوندگان بنشیند. بسیاری از نکات مهم را که به سادگی نمی‏توان آن‏ها را بیان کرد، می‏توان با زمینه سازی و به طور شیوا و دل‏انگیز به گوش مستمع رساند. در فرهنگ عاشورا برای بیداری مردم غفلت‏زده، از این شیوه استفاده شده است. امام سجادعلیه السلام در خطبه روشنگرانه خود که در مسجد اموی شام ایراد نمود، آنچنان مقدمه چینی کرده و زمینه لازم را برای احیای اندیشه جاویدان عاشورا فراهم آورد که بعد از اتمام سخنرانی، مردمی که قبل از ایراد خطبه، او و همراهانش را به عنوان اسرای خارجی و دشمنان خویش می‏پنداشتند، بعد از آن، حقیقت را فهمیده، صدای ناله و گریه بلند کردند و حکومت‏یزید در آستانه سقوط قرار گرفت.
آن حضرت بعد از حمد و ثنای پروردگار و درود و تحیت‏بر پیامبر خاتم‏صلی الله علیه وآله ابتدا به طور خلاصه نکات قابل توجهی در بی‏وفایی دنیا و گذشت زمان و عمر انسان‏ها و ثمر نداشتن پشیمانی بعد از فوت وقت و مطالبی از این قبیل را شایسته‏تر از یک خطیب ورزیده و ماهر بیان نمود. آن گاه فرمود: «من عرفنی فقد عرفنی و من لم‏یعرفنی، فانا علی بن الحسین بن علی (12) ; هر کس مرا می‏شناسد که می‏شناسد و هرکس که مرا نمی‏شناسد پس من علی بن حسین بن علی هستم.»
آنگاه به طور مفصل به معرفی خود و اهل بیت‏علیهم السلام پرداخت: «ایها الناس! انا بن مکة و منی، انا بن المروة و الصفا، انا بن من صلی بملائکة السماء، ... (13) ; ای مردم! من فرزند مکه و منایم، من فرزند مروه و صفایم، من پسر آن کسی هستم که با ملائکه آسمان نماز خواند ... .»
بعد از اینکه امام سجادعلیه السلام جد بزرگوارش رسول خداصلی الله علیه وآله و علی علیه السلام را به‏طور مفصل معرفی نمود و سابقه درخشان خاندان پاک پیامبر را شرح داد، حقیقت‏حادثه عاشورا را که تا آن لحظه، از نظر مردم و افکار عمومی مخفی نگه داشته شده بود، برای آنان بیان کرد و سپس با تحریک عواطف و احساسات جمعیت‏حاضر، قلب‏ها را به سوی خویش جذب نموده و نتیجه مطلوب را به دست آورد و در آخر فرمود: «انابن المقتول ظلما، انابن المجزور الراس من القفا، انابن العطشان حتی قضی، انابن طریح کربلا، انابن مسلوب العمامة و الرداء، انابن من بکت علیه ملائکة السماء (14) ; من فرزند کسی هستم که با ظلم و ستم به شهادت رسید، من پسر کسی هستم که سرش از قفا بریده شد، من پسر آن شهید تشنه کامی هستم که عطشان از دنیا رفت، من پسر کسی هستم که پیکرش در صحرای کربلا افتاده، من پسر کسی هستم که عمامه و عبایش به غارت رفت، من فرزند کسی هستم که ملائکه آسمان به حال او گریستند.»
7 - شعر و فرهنگ ادبی عاشورا
برای پاسداری و نشر فرهنگ و جهانبینی قرآنی باید فرهنگ ادبی اسلام را پرورش داد، چراکه الفاظ فصیح و شیرین و کلام مناسب و بلیغ که از ادبیات ریشه می‏گیرد، در جان‏ها و دل‏ها نشسته و اثر می‏گذارد. برعکس، الفاظ ناهنجار و کلام غیر بلیغ، کمترین نقشی در نفوس مخاطب نداشته، خستگی و بیزاری می‏آورد. در فرهنگ عاشورا جلوه‏های بارزی از شعر و ادب می‏توان یافت.
رجزها و اشعار پرمحتوای امام حسین‏علیه السلام و یاران باوفایش و تمسک آنان به اشعار و ابیات مناسب و لازم در موارد خاص، می‏تواند نشانگر اهمیت این موضوع در حماسه جاودانی کربلا باشد. امام حسین‏علیه السلام در موارد زیادی با اشعاری پرمحتوا هدف خویش را به مخاطبین ابلاغ می‏کرد. هنگامی که حر راه کاروان امام حسین‏علیه السلام را سد کرد، آن حضرت با او گفت وگویی انجام داد. آن‏گاه که حر از گفت وگو و مذاکره نتیجه‏ای نگرفت، به عنوان نصیحت‏به امام حسین‏علیه السلام گفت: ای حسین! برای خدا جانت را حفظ کن. و افزود: «فانی اشهد لئن قاتلت لتقتلن (15) ; من مطمئنم که اگر جنگ کنی کشته خواهی شد. امام حسین‏علیه السلام فرمود: «افبالموت تخوفنی; آیا مرا از مرگ می‏ترسانی؟» اما من به تو گفتار آن جوانمرد اوسی را یادآور می‏شوم. او هنگامی که به یاری رسول خداصلی الله علیه وآله شتافته بود، در مسیر راه با پسر عمویش رو به رو شد. پسر عمو به او گفت: «کجا می‏روی؟ کشته خواهی شد!» آنگاه امام حسین‏علیه السلام اشعار پرمحتوا و بلیغ آن فداکار اوسی را قرائت کرد:
سامضی و مابالموت عار علی الفتی
اذا مانوی حقا و جاهد مسلما
و واسی الرجال الصالحین بنفسه
و فارق خوفا ان یعیش و یرغما (16)
«من می‏روم و مرگ برای یک جوانمرد عار نیست در حالی که مقصد او حق و تلاش او برای اسلام باشد.
او در راه مردان صالح جانبازی نموده و از زندگی همراه با ترس و خواری و ذلت جدا گردیده و دور می‏شود.»
8 - تبلیغ عملی
با اینکه تبلیغ گفتاری تاثیر فراوان در رشد و هدایت افراد دارد و از دیر باز یک روش معمولی و جا افتاده بوده است، اما نتیجه تبلیغ عملی و غیرمستقیم پایدارتر و عمیق‏تر می‏باشد. آموزه‏های فرهنگ عاشورا به ویژه سیره امام حسین‏علیه السلام مملو از تبلیغات عملی و غیرمستقیم است. با نگاهی به فهرست‏حوادث زندگی امام حسین‏علیه السلام و یارانش - از روز حرکت از مدینه تا روز شهادت در کربلا - نمونه‏های فراوانی را می‏توان پیدا کرد که تک تک آن‏ها جلوه‏ای از تبلیغ عملی اهداف و منویات نهضت عاشورا و پاسداری از حقایق اسلام و معارف اهل بیت‏علیهم السلام می‏باشد.
پایداری در راه هدف، همراه نمودن اهل بیت و زنان و کودکان، رفتار مهربان و صمیمانه با خانواده و کودکان و یاران در اوج بحران‏های روحی، مصادره کاروان طاغوت، برخورد با لشگر حر و آب دادن به سربازان او، اقامه نماز در ظهر عاشورا، خطابه‏های قاطع، روشنگر و کوبنده، حوادث شب عاشورا، رد امان نامه توسط حضرت عباس‏علیه السلام و صدها مورد دیگر که همه تبلیغ عملی و درس انسانیت و آزادی و غیرت و شرف و در یک کلام آموزش غیر مستقیم تمام فضائل و کمالات انسانی می‏باشد.
به عنوان حسن ختام نمونه‏ای از سیره عملی و تبلیغ غیر مستقیم حضرت امام حسین‏علیه السلام را نقل می‏کنیم:
بعد از واقعه عاشورا مردان قبیله بنی اسد، هنگام دفن جسد مطهر امام حسین‏علیه السلام، در دوش آن حضرت اثر زخمی دیدند که متفاوت از جراحت‏های جنگی بود. زخم کهنه‏ای بود که هیچ شباهتی به زخم‏های روز عاشورا نداشت. از امام زین العابدین‏علیه السلام در مورد آن پرسش نمودند. پیشوای چهارم فرمود: این زخم در اثر حمل بار و کیسه‏های غذا و هیزم به خانه‏های بیوه زنان، یتیمان و مستمندان می‏باشد که پدرم شب‏ها بر دوش خویش آن‏ها را حمل می‏کرد (17) .
پی‏نوشت‏ها:
1) کنز العمال، ج 3، ص 66، حدیث 5523.
2) اسرار الشهاده، ص 396.
3) سخنان حسین بن علی‏علیهما السلام، ص‏170.
4) جمعه / 5.
5) لهوف، ابن طاووس، ص 114.
6) کلمات الامام الحسین‏علیه السلام، ص 477.
7) تاریخ طبری، ج 4، ص 345.
8) الارشاد مفید، ج 2، ص 112.
9) صف/ 8.
10) فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه السلام، ص 262.
11) کشف الغمه، ج 2، ص 29، لهوف ابن طاووس، ص 114.
12) نور العین فی مشهد الحسین‏علیه السلام، ابو اسحاق اسفراینی، ص 69.
13) همان.
14) همان، ص 70.
15) البدایه و النهایه، ابن کثیر دمشقی، ج 8، ص 187.
16) همان.
17) المناقب، ج 4، ص 66، بحارالانوار، ج 44، ص 190.


امام حسین در آیینه مطبوعات


پدیدآورنده:علی کرجی -،
،
تفاوت‏های عاشورا و فاطمیه، سید احمد دارستانی، هیأت، پیش‏شماره 6، ص 3.
پیشینه تاریخ نگاری عاشورا، هادی عالم‏زاده، تاریخ اسلام، ش 9، ص 83.
سماع عارفان در کربلا، مسعود رضا مدّرسی چهاردهی، تبیان، ش 39، ص 20.
نظریه دانشمندان و محقّقان جهان درباره امام حسین علیه‏السلام ، اهل البیت، ش 5، ص 7.
فلسفه عاشورا و تحلیل دیدگاه‏های دانشمندان (1)، بخشعلی قنبری، رسالت، 24/1/81، ص 11.
فلسفه عاشورا و تحلیل دیدگاه‏های دانشمندان (2)، بخشعلی قنبری، رسالت، 27/1/81، ص 11.
فلسفه عاشورا و تحلیل دیدگاه‏های دانشمندان(3)، بخشعلی قنبری، رسالت، 28/1/81، ص 5.
فلسفه عاشورا و تحلیل دیدگاه‏های دانشمندان (4)، بخشعلی قنبری، رسالت، 29/1/81، ص 5.
عاشورا در شعر وصال شیرازی(1)، یداللّه قائم پناه، رسالت، 28/1/81، ص 11.
از کعبه تا کربلا، میرهاشم امیری، رسالت، 31/1/81، ص 11.
انقلاب عاشورا و قسط، محمد رضا حکیمی، ایران، 25/2/81، ص 1.
فلسفه شهادت امام حسین علیه‏السلام ، پرتو، ش 125، ص 8.
بررسی ریشه‏ای قیام عاشورا (1)، قاسم روان‏بخش، پرتو، ش 125، ص 5.
عاشورا مکتبی فرهنگ‏ساز، پیام حوزه، ش 32، ص 2.
رفتار علوی و رسالت خواص از منظر عاشورا، گفت‏وگو با محسن غرویان، جوان، 28/12/80، ص 5.
چرا باید حادثه عاشورا را گرامی بداریم؟، پرتو، ش 122، ص 4.
از دریچه کربلا به جهان بنگریم، قاسم روان بخش، پرتو، ش 122، ص 5.
درسی که باید از سیدالشهداء آموخت، قاسم روان بخش، پرتو، 123، ص 5.
وفاق ملی در پرتو عزت و افتخار حسینی، پرتو، ش 126، ص 5.
تحلیلی پیرامون نهضت حسینی (1)، سیدعلی فرحی، هنردینی، ش 7، ص 41.
تحلیلی پیرامون نهضت حسینی (2)، سید علی فرحی، هنردینی، ش 8، ص 73.
تحلیلی پیرامون نهضت حسینی (4)، سید علی فرحی، هنردینی، ش 10، ص 143.
عاشورا و انتظار (پیوندها، تحلیل‏ها و رهیافت‏ها)، مسعود پور سیدآقایی، انتظار، ش 3، ص 42.
شیوه‏های تبلیغ در فرهنگ عاشورا، عبدالکریم پاک‏نیا، مبلّغان، ش 27، ص 81.
عزّت حسینی، محمدحسین نبوی، مبلّغان، ش 28، ص 6.
سیدالشهداء اسوه عزّت، محمد حسین مهوری، رسالت، 14/1/81، ص 6.
عاشورا در شعر وصال شیرازی (2)، یداللّه قائم‏پناه، رسالت، 4/3/81، ص 11.
روح عاشورا در کالبد اربعین، حسین ترکش دوز، ایران، 12/2/81، ص 1.
اربعین حسینی، عبداللّه جوادی آملی، ایران، 12/2/81، ص 6.
تأمّلی تاریخی، تحقیقی در نخستین اربعین امام حسین علیه‏السلام ، محمد جواد شمس، ایران، 12/2/81، ص 6.
تجلّی شور و شعور در ادبیات عاشورایی، اطلاعات، /12/2/81، ص 6.
امام اصلاح طلب، قدس، 12/2/ 81، ص 8.
اربعین؛ مدرسه عزت وپایداری، جواد شریعتی، قدس،12/2/81، ص 8.
ایرانیان و قیام عاشورا، سید محمد ثقفی، حیات نو، 12/2/81، ص 6.
سیاست امام حسین علیه‏السلام در واقعه عاشورا، فریبرز درجزی، جمهوری اسلامی، 29/2/81، ص 6.
امام حسین علیه‏السلام و عاشورا از دیدگاه برخی نویسندگان معاصر (1)، حسین رجبی، اسوه، ش 51، ص 31.
امام حسین علیه‏السلام و عاشورا از دیدگاه برخی نویسندگان معاصر (2)، حسین رجبی، اسوه، ش 52، ص 32.
عزاداری برای سیدالشهداء علیه‏السلام ، محمدکریم عبداللهی، اسوه، ش 52، ص 30.
اهداف نهضت حسینی، مهدی فرزین، فصلنامه قرآنی کوثر، ش 4، ص 3.
پشت صحنه سناریوی عاشورا، علی رجبی، فصلنامه قرآنی کوثر، ش 4، ص 15.
حسین علیه‏السلام نفس مطمئنّه قرآن، ولی اللّه نقی پورفر (1)، فصلنامه قرآنی کوثر، ش 4، ص 22.
نهضت حسینی مکتب مبارزه با پوچی‏ها (1)، اصغر طاهرزاده، فصلنامه قرآنی کوثر، ش 4.
سیمای حسین علیه‏السلام در قرآن (1)، اکبر دهقان، فصلنامه قرآنی کوثر، ش 4.
امام حسین علیه‏السلام از منظر اندیشمندان و مستشرقین، صدیقة‏السادات مجیدی، فصلنامه قرآنی کوثر، ش 4، ص 47.
قرآن از نگاه امام حسین علیه‏السلام ، سید محمدرضا علاءالدین، فصلنامه قرآنی کوثر، ش 4، ص 52.
امام حسین علیه‏السلام در تألیفات قرآن پژوهان، فصلنامه قرآنی کوثر، ش 1، ص 80.
حماسه سیدالشهداء علیه‏السلام در منظر عرفان، گفت‏وگو با علی شیخ الاسلامی، شهود، ش 5، ص 63.
درنگی در واژه «تنقّبت» در زیارت عاشورا، سید محمدجواد شبیری، علوم حدیث، ش 21، ص 30.
دلیل ترغیب ائمه به اقامه عزاداری حسینی، مرتضی مطهری، حرم، ش 80، ص 6.
تحلیلی از حادثه عاشورا، حاجی آبادی، حرم، ش 80، ص 28.
عزاداری برای امام حسین علیه‏السلام ، اعلام وفاداری است، حرم، ش 80، ص 40.
حسین علیه‏السلام و مهدی(عجّ)، محمدرضا فؤادیان، انتظار، ش 2، ص 166.
شهادت امام حسین علیه‏السلام آگاهی بخش قرن‏ها، شما، ش 255، ص 6.
مبانی تحلیل نهضت عاشورا، محمدتقی جعفری، شما (ویژه نامه نوروز حسینی)، ش 255، ص 4.
سروده‏های عاشورایی، (شرح حال شاعران کُرد) اطلاعات، 23/12/80، ص 6.
ادبیات عاشورایی، شما، ش 255، ص 8.
فلسفه تکرار مراسم عزاداری امام حسین علیه‏السلام ، محمدابراهیم جنّاتی، رسالت، 25/12/80، ص 6.
تأثیرنهضت عاشورا برنهضت امام خمینی قدس‏سره ، ابوالفضل حسن آبادی، جوان، 19/11/79، ص 8.
شهادت ضامن بقای اسلام، سید مهدی طباطبایی، کیهان، 5/7/79، ص 6.
پیروزی خون بر شمشیر و بقای دین، محمد باقر شریعتی سبزواری، معارف، ش 45، ص 3.
بررسی مراحل تاریخی نهضت امام حسین علیه‏السلام ، محمد سرور صادقی شهرستانی، اعتصام، 31/5/79، ص 6.
نگاهی به حماسه حسینی استاد مطهری، صالحی نجف آبادی، اطلاعات ضمیمه، 19/6/79، ص 6.
کربلا و الگوی رفتاری، حجت اللّه بیات، مبلغان، ش 15، ص 32.
جایگاه عزاداری در جامعه اسلامی، محمد عابدی، مبلّغان، ش 15، ص 19.
نگرشی نقدگونه به تعزیه و تعزیه‏خوانی، غلامرضاگلی‏زواره، مبلّغان، ش 15، ص 64.
همراهی عاطفی با حماسه عاشورا، غلامرضا گلی زواره، پاسدار اسلام، ش 219 و 220، ص 35.
رنگ‏های کربلا، محمود مقدسی، پاسدار اسلام، ش 219 و 220، ص 45.
زنان و تعزیه (1)، غلامرضاگلی زواره، پیام زن، ش 109، ص 36.
زنان و تعزیه (2)، غلامرضاگلی‏زواره، پیام زن، ش 110، ص 34.
منطق بزرگداشت نهضت عاشورا، رجحان، پیام صادق، ش 28، ص 10.
کربلا در زبان‏های شرقی باستانی، سیدسامی البدری، موعود، ش 25، ص 70.
مردم‏شناسی کوفه، نعمت اللّه صفری خروشانی، موعود، ش 25، ص 46.
اصلاحات به قرائت حسین علیه‏السلام ، تقی دژاکام، کیهان، 7/1/80، ص2.
نیم روز سوخته، بیژن کیامنش، ایران، 20/1/80، ص 5.
یاد حسین علیه‏السلام ، نام حسین علیه‏السلام ، حماسه حسین علیه‏السلام ، انتخاب، 18/1/80، ص 1.
اصلاح گرایی از منظر حسین بن علی علیه‏السلام (1)، محمدجواد درودگر، انتخاب، 23/1/80، ص 6.
اصلاح گرایی از منظر حسین بن علی علیهماالسلام ، (2)، محمد جواد درودگر، انتخاب، 25/1/80، ص 6.
تحلیل سیاسی روز از قیام عاشورا، همبستگی، 18/1/80، ص 3.
تعزیه یا ادب نمایشی(1)، سیدحسن امین، همبستگی، 21/1/80، ص 5.
تعزیه یا ادب نمایشی (2)، سیدحسن امین، همبستگی، 26/1/80، ص 5.
محرّم، سیدالشهداء و برترین یاران عالم، حسینعلی راشد، همشهری، 18/1/80، ص 9.
امام حسین علیه‏السلام طرفدار حق و عدالت، حسینعلی راشد، همشهری، 20/1/80، ص 9.
تعزیه ؛ هنر دینی ـ ملی، ماری پرهیزگار، همشهری، 21/1/80، ص 5.
خداشناسی سیدالشهداء، حسینعلی راشد، همشهری، 21/1/80، ص 9.
فلسفه عزاداری برای حسین علیه‏السلام ، فهیمه مخبردزفولی، همشهری، 28/1/80، ص 9.
بلاجویان دشت کربلایی، محمدطاهر خسروشاهی، همشهری، 29/1/80، ص 9.
نهضت عاشورا و اهمیّت امر به معروف و نهی از منکر، جمهوری اسلامی، 9/1/80، ص 7.
امام خمینی، عاشورا و مشارکت(1)، محمود لطیفی، جمهوری‏اسلامی، 18/1/80، ص 9.
امام خمینی، عاشورا و مشارکت(2)، محمود لطیفی، جمهوری‏اسلامی، 25/1/80، ص 12.
نقش فرهنگ عاشورا در تربیت مدیران دلسوز و کار آمد، اسماعیل علوی، جمهوری‏اسلامی، 25/1/80، ص 8.
تعزیه و حدیث غربت، ر. امینی، جمهوری‏اسلامی، 25/1/80، ص 11.
تعزیه؛ نمایش جنگ حق و باطل(1)، ع. بیهقی، جمهوری‏اسلامی، 20/1/80، ص 10.
تعزیه؛ نمایش جنگ حق و باطل (2)، ع. بیهقی، جمهوری‏اسلامی، 25/1/80، ص 10.
روشن‏گری‏های امام حسین علیه‏السلام در نهضت عاشورا، رضا میرزا پور، جمهوری‏اسلامی، 20/1/80، ص 11.
با شاهدی از عاشورا، حسن ابراهیم زاده، ویژه نامه جمهوری‏اسلامی، 26/1/80، ص 7.
تعزیه؛ نمایش جنگ حق و باطل (3)، ع. بیهقی، ویژه نامه جمهوری‏اسلامی، 27/1/80، ص 10.
57 نکته درباره سالار شهیدان (27 شماره به طور مسلسل)، سیدرضا اکرمی، اطلاعات، از تاریخ 7/1/80 تا تاریخ 19/2/80، ص 6.
تعزیه، نمایش مذهبی ایران، عباسعلی عزّتی، اطلاعات، 9/1/80، ص 6.
کربلا وادی عشق، اطلاعات، 28/1/80، ص 6.
کارنامه مبارز پیروز، سیدرضا اکرمی، اطلاعات، 19/1/80، ص 6.
تعزیه؛ نمایشی از عشق و حماسه، عباس رثایی، قدس، 18/1/80، ص 7.
اصلاحات از منظر امام حسین علیه‏السلام ، محمدتقی مصباح یزدی، قدس، 23/2/80، ص 5.
اربعین عشق و راز ماندگاری قیام حسینی علیه‏السلام ، مصطفی محمدی عراقی، قدس، 23/2/80، ص 5.
عاشورا از نگاه سینماگران، مسعود بصیری، قدس، 23/2/80، ص 7.
اشک شیعه؛ ترجمان عشق، عباس ایزدپناه، رسالت، 7/1/80، ص 3.
از مدینه تا کربلا، از کربلا تا مدینه، رسالت، 9/1/80، ص 5.
آموزه عظیم عاشورا، سید مسعود علوی، رسالت، 9/1/80، ص 16.
رهیافت‏های تحلیل عاشورا، عباس ایزدپناه، رسالت، 19/1/80، ص 6.
فلسفه عزاداری برای اباعبداللّه الحسین علیه‏السلام چیست؟، رسالت، 19/1/80، ص 6.
خدا جویی و مردم دوستی؛ سیره سالار شهیدان، رسالت، 20/1/80، ص 6.
چرا ثاراللّه؟، محمد لاریجانی، اطلاعات، 23/2/80، ص 6.
سوگنامه‏های سروستان برای حسین علیه‏السلام ، ماری پرهیزگار، ایران، 23/2/80، ص 9.
حماسه جاودان عاشورا، مرتضی مطهری، جمهوری‏اسلامی، 23/2/80، ص 9.
چهل روز اشک و آه، مهر و سپهر، رسول جعفریان، رسالت، 23/2/80، ص 6.
دیدگاه‏های مختلف در باره اربعین، عباسعلی کامرانیان، کیهان، 23/2/80، ص 6.
شعرعاشورایی از دیروز تا امروز، محمد کاظم کاظمی، قدس، 2/3/80، ص 7.
تأمّلی در شبیه نامه‏های عاشورا، غلامرضا گلی زواره، آینه پژوهش، ش 64، ص 11.
فرهنگ عاشورایی، کیهان فرهنگی، ش 184، ص 42.
تأمّلی بر اهّم عوامل تحریف سازی در قیام عاشورا، گفت‏وگو با صحّتی سردرودی، رسالت، 25/12/80، ص 12.
امّت حسینی هرگز با تهدید و ارعاب تسلیم زورگویان نمی‏شود، گفت‏وگو با علی شیرازی، رسالت، 25/12/80، ص 12.
از غدیر تا عاشورا، ناهید برومند، همشهری، 25/12/80، ص 15.
قلمروهای نوین و جستارهای عاشورا شناختی، عباس ایزدپناه، ویژه نامه رسالت، 28/12/80، ص 14.
بررسی تأثیر قیام امام حسین علیه‏السلام در اصلاحات اجتماعی، علی ذوعلم، ویژه نامه قدس، 28/12/80، ص 4.
رفتار علوی و رسالت خواص از منظر عاشورا، محسن غرویان، جوان، 28/12/80، ص 5.
منبر حسینی مسلمان ساز است، جعفر سبحانی، ویژه نامه رسالت، 28/12/80، ص9.
نهضت حسینی بهترین ابزار نجات بشریت، کریم جهرمی، ویژه نامه رسالت، 28/12/80، ص 12.
تعزیه؛ تکنیک عبادی، مسعود حجازی مهر، ویژه نامه رسالت، 28/12/80، ص 12.
مخالفان امام حسین علیه‏السلام ، همشهری، 28/12/80، ص 18.
الفبای اندیشه‏های متعالی امام حسین علیه‏السلام ، فریبرز درجزی، ویژه نامه مردم‏سالاری، 28/12/80، ص 2.
امر به معروف ونهی از منکر در نهضت حسینی، سید رضا موسوی، ویژه نامه مردم‏سالاری، 28/12/80، ص 5.
اخلاق در مکتب حسین علیه‏السلام ، مهدی فانی، کیهان، 15/1/81، ص 6.
اهمیت زیارت سیدالشهداء علیه‏السلام ، سید مصطفی سیدین، کیهان، 15/1/81، ص 6.
جایگاه شعر در تبیین فرهنگ عاشورا، عباس ایزدپناه، رسالت، 18/1/81، ص 6.
مباحث عاشورای حسینی(1)، سیدرضا اکرمی، اطلاعات، 28/12/80، ص 6.
مباحث عاشورای حسینی (2)، سیدرضا اکرمی، اطلاعات، 17/1/81، ص 6.
مباحث عاشورای حسینی (3)، سیدرضا اکرمی، اطلاعات، 19/1/81، ص 8.
اصلاح امت، هدف قیام حسینی، شاهین خلج، جام جم، 17/1/81، ص 8.
حسین واسطه رحمت الهی (1)، جام جم، 17/1/81، ص 8.
عاشورا، جان‏گدازترین تراژدی تاریخ، شاهین خلج، جام جم، 19/1/81، ص 8.
الزامات تاریخ نویسی در حماسه عاشورا، محمدتقی جعفری، همشهری، 19/1/81، ص 13.
حضرت زینب علیهاالسلام
الگوپذیری زنان ایرانی از حضرت زینب، خدیجه عالمی، یاس، پیش شماره 11، ص7.
فرازهایی از زندگی عقیله بنی‏هاشم، عبدالکریم پاک نیا، مبلغان، ش 31، ص 12.
زن در آیینه کربلا، محمدعلی آبادی، یاس، ش 10، ص 3.
کلیات الگوی زندگانی حضرت زینب، ثریا مکنون، یاس، ش 10، ص 5.
زینب قهرمان انقلاب کربلا (1)، علی دارابی، جام جم، 11/11/79، ص 6.
زینب قهرمان انقلاب کربلا (2)، علی دارابی، جام جم، 12/11/79، ص 6.
زینب کبری بزرگ‏ترین پرستار تاریخ، آزادگان، ش 25، ص 25.
زینب، کربلای جاری، سید محمدحسین فضل اللّه، پیام زن، ش 113، ص 32.
این‏جا دل سرود شیفتگی سر می‏دهد، ح. آقایی، کیهان، 19/1/80، ص 5.
امیره کربلا، اردشیر منظمی، رسالت، 23/12/80، ص 6.
فضائل و مناقب حضرت زینب علیهاالسلام ، سیدجواد حسینی، مبلّغان، ش 33، ص 35.
علی اکبر و دیگر یاران
معرفی، نقد و بررسی نسخه‏های تعزیه حضرت علی‏اکبر، غلامرضا گلی‏زواره، دین، ش 55، ص 85.
حضرت علی‏اکبر، برترین الگو برای جوانان، غلامرضا گلی‏زواره، مبلّغان، ش 15، ص 45.
حضرت علی‏اکبر از مدینه تا کربلا، عبداللّه اصفهانی، مبلّغان، ش 15، ص 52.
عباس فدایی ولایت، محمد عابدی، مبلّغان، ش 10، ص 14.
شهربانو، مادر نیایش‏ها، ناهید طیّبی ـ زهره اناری، پیام زن، ش 107، ص 14.
حماسه خاندان عقیل در قیام حسینی، محمدجواد طبسی، پاسدار اسلام، ش 233، ص 32.
آخرین شهید (حرّبن یزید ریاحی)، مهدیه جلال‏پور، قدس، 2/3/80، ص 7.

رسانه ها ومفهوم عزت و افتخار حسینی


منابع مقاله:
مجله اندیشه صادق، شماره 8و 9، ؛


مصاحبه با جناب دکتر باهنر
(دانشکده فرهنگ و ارتباطات)
چکیده :
دکتر باهنر در توضیح مفهوم عزت و افتخار حسینی از دید فرهنگ و ارتباطات دینی توضیح می دهند که فرهنگ یک جامعه قرین با اسطوره هاست و هر فرهنگ برای حفظ هویت ناب خود باید به اسطوره ها توجه داشته باشد که د رفرهنگ ایرانی، فرهنگ حسینی ناب ترین فرهنگهاست و امام حسین علیه السلام اسطوره جاویدان این فرهنگ است. سپس در ارتباط با اینکه چگونه می شود این مفهوم را در شرایط کنونی کشور عملی ساخت با نگاهی ارتباطی دو نوع رسانه سنتی و مدرن را معرفی می کنند و کارکردها و نقاط ضعف و قدرت هریک را بر می شمرند. سپس در پاسخ به سؤال سوم در مورد مقدورات و محدودیت های ما در این حوزه به مقدورات و محدودیت های رسانه های سنتی و مدرن می پردازند و چند نوع کارکرد را که این رسانه ها می توانند انجام دهند معرفی می کنند که عبارت است از: کارکرد ارشادی، اطلاع رسانی، آموزشی و سرگرمی و سپس به نقش رسانه ها در رسیدن به این کارکردها می پردازند.
اندیشه صادق: برداشت شما از مفهوم عزت و افتخار حسینی چیست؟ چگونه می توان این مفهوم را در شرایط کنونی کشور عینی ساخت؟ و مقدورات و محدودیت های ما در این زمینه چیست؟
دکتر باهنر: مقام معظم رهبری این سال را سال عزت و افتخار حسینی نامیدند چرا که شروع سال جاری با دهه اول محرم بود و پایانش هم با دهه اول محرم خواهد بود. من به این سوال از دید فرهنگ و ارتباطات دینی می خواهم نگاه بکنم. می دانیم که فرهنگ قرین با اسطوره هاست و هویت فرهنگی مرهون شناخت اسطوره های هر فرهنگی است. هویت فرهنگی ایرانی که کاملاً اجین و قرین با فرهنگ دینی و شیعی است با شاخصه هایی تعریف می شود که اگر بخواهیم به بعضی از آنها اشاره کنیم می توان از عبودیت، تعبد، محبت، اخلاص، جوانمردی، شجاعت، ایثار و فداکاری، اخلاق متعالی، ضعیف نوازی، تعالی فکر و استواری در عمل و از این قبیل نام برد. برای همه این شاخصه ها ما اسطوره هایی در فرهنگ ایرانی و شیعی خود داریم که در هر بخش از اینها که نگاه کنیم، حضرت امام حسین علیه السلام حتماً یکی از این اسطوره ها است. ما در دوره ای قرار داریم که دوره و عصر نوین ارتباطات نام گذاری شده است. این ارتباطات جدید سبب تسهیل و تسریع تماس میان فرهنگ ها شده که براساس این وضعیت جدید امکان تداخل، تهاجم، گفتگو و تنازع فرهنگ ها و تمدن ها روزافزون ‎تر شده است. بنابراین می توان گفت که این مسأله هم یک فرصت است و هم یک تهدید. هم برای استفاده از این فرصت و هم برای مقابله با این تهدیداتی که در جریان نوین ارتباطات پیش آمده و در حوزه فرهنگ تأثیرات بسیاری داشته، بازگشت به اسطوره ها و تأکید بر هویت ناب فرهنگ ایرانی و شیعی ضرورت مضاعفی پیدا می کند. شاید یکی از دلایل توجه مقام معظم رهبری، شرایط جدید پیش آمده در فرهنگ و ارتباطات جهانی است و شایسته است که در این جریان جدید هر یک از این فرهنگها برای حفظ هویت ناب خودشان به اسطوره ها و شاخصه های ناب فرهنگی توجه کنند که در فرهنگ ایرانی، فرهنگ حسینی در واقع ناب ترین فرهنگ ها شمرده می شود و مایه عزت و افتخار ایرانیان است و باید به این اسطوره همیشه جاویدان توجه کنند و او را بیش از پیش بشناسند و بشناسانند و تقویت بکنند تا در واقع شاخصه ها و اسطوره های فرهنگی خودشان را در این جریان جدید حفظ کنند.
اما اینکه چگونه می شود این مفهوم را در شرایط کنونی کشور عملی ساخت اجازه می خواهم که از حوزه ارتباطی به موضوع نگاه کنم. می دانید که نظام ارتباطات اسلامی در حوزه نظام فرهنگی اسلامی تعریف می شود. نظامی که مبنایش جهان بینی توحیدی و اتکایش به باورها، ارزشها و اعمال فردی و اجتماعی است که اسلام آنها را مشخص می کند. در صدر اسلام در جامعه ای که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را بنا گذاشتند، الگویی نوین از نظام ارتباطات اجتماعی ارائه شد که اصول سیستم ارتباطات اسلامی را باید از آن جستجو کرد.
مفهوم ارتباطات در اسلام به جای تأکید بر ابعاد کمی و خطی، بر ابعاد فرهنگی و معانی شناختی تأکید دارد و واژه هایی مثل برادری، اتحاد و درک حقوق متقابل را به ذهن متبادر می کند و در واقع مقصود نهایی همه کارکردهای ارتباطات و رسانه های اسلامی تزکیه معنوی است. اما زمانی که به جامعه ای برمی گردیم که در آن حکومت اسلامی استقرار یافته، این الگو تفاوتهایی خواهد کرد. از آنجایی که حکومت در اسلام متعلق به خداست و حکام هر جامعه مکلف به رعایت قانون اسلامی و خدمتگذاری به مردم هستند بر همگرایی روابط میان خدا، فرد، جامعه و حکومت تأکید می شود. این همگرایی ارتباطی نه تنها یک مسئولیت حکومتی است بلکه همه آحاد مردم موظف هستند. اما متأسفانه حکایت تاریخ ارتباطات در جریان حکومتها و در تمدن اسلامی، جریان یک نوع واگرایی و تجزیه ارتباطی است. در دوره های گذشته و در اوج تمدن اسلامی و در مقاطعی که حکومت دینی بر جامعه حکمفرما بود طبیعتاً ارتباطات در ارتباطات سنتی خلاصه شده بود. کانالهای ارتباطی حکومتی از کانالهای ارتباطی مردمی و رهبران دینی جدا شده بود. با ظهور نظام های مدرن دولت ـ ملت در دوره های جدید جریان واگرایی ارتباطی تشدید شد و با توجه به تأثیرات استعماری، رسانه های جمعی به واسطه این نوع واگرایی با بحران مشروعیت روبرو شدند، در حالی که ارتباطات سنتیِ دینی مشروعیت خود را حفظ کرد. ایران در طول دوره گذشته خودش همیشه با بحران مشروعیت ارتباطی از این جهت دست به گریبان بوده است. رهبران و نهادهای دینی همواره سلطه خودشان را بر ارتباطات اجتماعی از خلال رسانه های سنتی دینی مثل مساجد، مدارس اسلامی، مجالس و مراسم مذهبی و رسانه های سنتی دیگرمثل بازار و ودوره ها حفظ کردند و نقش تعیین کننده ای در تحولات اجتماعی داشتند. جریان نوگرایی ارتباطی در ایران که با ظهور مطبوعات، ارتباطات راه دور و رسانه های الکتریکی پدید آمد از آنجایی که خواستگاه مردمی نداشت (به خصوص در دوره حکومت قاجار و پهلوی این جریان ظهور و بروز قابل توجهی داشت) از همان ابتدا با بحران مشروعیت مواجه شد. اما دیدیم که در تحولات بزرگ تاریخی ایران مثل نهضت تنباکو، مشروطه، ملی شدن صنعت نفت، قیام 15 خرداد و از همه مهم تر انقلاب اسلامی ایران این ارتباطات سنتی بود که نقش اصلی را ایفا کرد. بنابراین می شود به این نتیجه رسید که سیستم ارتباطات ایران همواره شاهد نوعی واگرایی ارتباطی بین رسانه های سنتی (که عمده آنها رسانه های سنتی دینی بودند) و رسانه های نوین بوده است.
در جمهوری اسلامی شاید بشود گفت برای نخستین بار در تاریخ ایران ارتباطات سنتی و مدرن و به طور کلی ارتباطات مردمی و ارتباطات رسانه های در اختیار حکومت، نوعی همگرایی را تجربه می کند. محوریت اسلام در قانون اساسی، نظام اجتماعی کشور که بر مبنای الگوی اصیل اسلامی طراحی شده است و حضور علما در مصدر حکومت سبب این همگرایی شد.
اگر بخواهیم از واگرایی تعریفی را ارائه بدهیم باید گفت: واگرایی زمانی تحقق پیدا می کند که کانال های مختلف سنتی و مدرن پیام هایی را تولید کنند که در تضاد و تخالف با یکدیگر باشند و سبب سردرگمی مخاطبان، خنثی سازی کارکردها و تأثیرات یکدیگر شوند. در مقابل همگرایی رابطه ای است که در آن کانال های گوناگون ارتباطی با یکدیگر مشابهت و هم پوشانی دارند و یکدیگر را تکمیل می کنند و برایند آنها نوعی رابطه وحدت گرا و همسویانه است. این سبب تقویت اعتماد مخاطبان به رسانه ها و صرف هزینه و نیروی کمتر از سوی ارتباط گران می شود و زمانی این همگرایی اتفاق می افتد که نوعی رابطه مکمل میان کانالهای ارتباطی به وجود بیاید. این نکته را هم اضافه کنم و بعد نتیجه بگیرم که در شرایط فعلی رسانه های سنتی دینی اصلی ترین منبع دینی اکثریت مردم (حدود 60 درصد) در حوزه کارکردهای ارتباطی دینی است و تنها 40 درصد مردم وسایل ارتباط جمعی را به عنوان اولین گزینه رسانه ای دینی بیان کردند که این بر مبنای تحقیقات بنده است. نتیجه ای که می خواهم از این موضوع بگیرم این است که در شرایط کنونی کشور احیای فرهنگ دینی و تحقق عزت و افتخار حسینی که در واقع تعبیر دیگری از احیای هویت ناب ایرانی ـ اسلامی در کشور است مرهون این است که رسانه های سنتی ما و رسانه های مدرن، مثل رادیو و تلویزیون و سایتهای اینترنتی که در اختیار بخش های مختلف کشور است در سیاست گذاری رسانه های خود یک نوع همگرایی را تعقیب بکنند.
ما در موقعیتی قرار داریم که در طول تاریخ ایران بی نظیر است. از لحاظ ارتباطی عرض می کنم که برای نخستین بار رسانه های در اختیار حکومت و رسانه های در اختیار مردم و به تعبیر امروزش رسانه های مدرن و رسانه های سنتی به خصوص در حوزه دینی یک نوع همگرایی را تجربه می کنند. یعنی هم رسانه های سنتی دارای مشروعیت لازم هستند و هم رسانه های مدرن مثل رادیو و تلویزیون. لذا از این همگرایی و مشروعیت باید کمال استفاده را نمود و لذا بایستی یک نوع سیاست گذاری و برنامه ریزی واحد برای استفاده از قابلیت ها و مزیت های هر کدام از اینها صورت بگیرد.
اما وارد سوال سوم می شویم که مقدورات و محدودیت های ما با توجه به این رویکرد همگرایانه در حوزه ارتباطت دینی در شرایط موجود چیست؟ این محدودیت ها و مقدورات برمی گردد به محدودیت ها و مزایایی که هر کدام از این رسانه های دینی دارند. اصلی که ما باید در برنامه های ارتباطی خودمان در این زمینه داشته باشیم این است که به گونه ای برنامه ریزی کنیم که به نوعی رابطه مکمل بین اینها به وجود بیاید. ما می دانیم که رسانه ها دارای کارکردهای متفاوتی هستند. من به عنوان مثال به 4 کارکرد اصلی آنها در حوزه دین اشاره می کنم بعد بررسی خواهیم کرد که محدودیت ها و مزیت های هر کدام از اینها چیست و در پایان هم نتیجه بگیریم که چگونه باید این برنامه ریزی، برای تحقق یک رابطه همگرای موثر در حوزه ارتباط دینی اتفاق بیفتد.
1- کارکرد ارشادی: به معنای نقشی است که رسانه ها در برانگیختن احساسات معنوی مخاطبان و ترغیب آنها به رفتار، بر مبنای باورهای دینی دارند. یعنی یک نوع تأثیرگذاری عاطفی و رفتاری. نمی خواهم وارد تفصیل بحثهای در این زمینه شوم. فرض می کنیم که ما رسانه های مدرن و رسانه های سنتی را در مجموع می شناسیم؛ برمبنای شناختی که وجود دارد می شود به این نتیجه رسید که تأثیرگذاری عاطفی و رفتاری را باید بیشتر از رسانه های سنتی انتظار داشت نه از رسانه های مدرن. بنابراین کارکرد ارشادی رسانه ها در حوزه سنت بسیار مهم تر از حوزه رسانه های الکترونیک مدرن است. اگر بخواهیم در این سالی که پشت سر می گذاریم موفق باشیم و بتوانیم از تجربیات این سال در سالهای بعد استفاده کنیم باید در حوزه تأثیرگذاری های عاطفی و ایجاد رفتارهای دینی و حسینی باید مجالس مذهبی خودمان را مثل روضه خوانی ها، مساجد، دروس دینی مدارس، هیأت ها، جمع های خانوادگی و… را تقویت کنیم. برای اینکه از این جهت مطمئن هستیم که هیچ جایگزینی برای این کارکرد سراغ نداریم و اگر دنبال تأثیرات عاطفی و رفتاری ناب در مخاطبان نسل جوان خودمان هستیم باید سیاست گذاری ارتباطی به سمت تقویت رسانه های سنتی برود.
2- کارکرد اطلاع رسانی: منظور از آن انتقال اطلاعات و اخبار به مخاطبان در کوتاه ترین زمان و ساده ترین روش است که البته جنبه تازگی و نو بودن نیز در این کارکرد مهم می باشد. در حوزه دین، هم رسانه های سنتی این کارکرد را دارند و هم رسانه های مدرن؛ ولی این ویژگی انکارناپذیر است که رسانه های مدرن به مراتب در حوزه اطلاع رسانی و انتقال اخبار نسبت به رسانه های سنتی قابلیت بیشتری دارند؛ در عین حال که رسانه های سنتی هم قابلیت های قابل توجهی دارند. در شرایطی که هر دو رسانه دارای مشروعیت هستند و سیاست ما همگرایانه است بیاییم از این قابلیت رادیو و تلویزیون به خوبی استفاده کنیم و نیاز جامعه به اطلاعات و اخبار دینی را از این طریق فراهم کنیم.
3- کارکرد آموزشی: اگر به معنای رسمی اش بخواهیم تعریف کنیم کارکردی است که به ارتقاء سطح دانش توجه دارد و عمدتاً ناظر به حیطه شناختی است. اگر چه از حیطه های دیگر هم غافل نیست و معمولاً با نظام رسمی آموزش کشور در ارتباط است. اگر بخواهیم در حوزه آموزشهای دینی مقایسه ای داشته باشیم بین رسانه های سنتی و رسانه های مدرن می بینیم که اگر ما یک سمت آموزش را معلم و سمت دیگر را متعلم بدانیم، آموزش فرایندی است که ارتباطات چهره به چهره، بهره گیری از تمامی کیفیت های حسی، آگاهی واقعی متعلم نسبت به معلم، منبع پیام، در دسترس بودن پیام ها، بازخورد مستمر، اظهارات و پرسش ها، ارتباطات دو سویه و مشارکت فعال مخاطبان در این فرایند نقش مهمی دارد وموفقیت این ارتباط آموزشی مرهون تحقق این ویژگی هاست. لازم به ذکر است که در ارتباطات سنتی این ویژگی ها کاملاً وجود دارد، لذا نقش اول در آموزش فرهنگ و معارف ناب دینی بر عهده رسانه های سنتی است. اما می دانیم که در شرایط کشور امکانات لازم به لحاظ نیروی انسانی، فضا، امکانات آموزشی، محتوا و شیوه های آموزشی اجازه موفقیت لازم و یکه تازی رسانه های سنتی را نمی دهد؛ لذا باید در این کارکرد از قابلیت رسانه های جدید به عنوان کمک به رسانه های سنتی استفاده کنیم. پس در کشور ما لازم است آموزش های دینی و سیاستهای ارتباطی، تأکید کامل و کافی بر رسانه های سنتی داشته باشند و در کنار آنها به نقش رسانه های نوین به عنوان نقش مکمل و کمک به آموزش های سنتی توجه لازم را بکنند.
4- کارکرد سرگرمی: اگر ما سرگرمی را به معنای نوعی انبساط خاطر و ادخال سرور و به منظور پر کردن اوقات فراغت مردم بدانیم، می بینیم که رسانه های سنتی در این زمینه کمبودهای زیادی داشته اند. جوانان ما نسبت به این نیاز از رسانه های سنتی گله مند هستند. یکی از دلایل این حقیقت این است که خواسته یا ناخواسته میان دین و سرگرمی دیوار بلندی ایجاد شده و دین را معارض سرگرمی پنداشته اند؛ در حالی که اگر ما از سرگرمی تعریف درستی داشته باشیم که همان پر کردن اوقات فراغت با برنامه هایی است که ایجاد نوعی انبساط خاطر و ادخال سرور می کند، تعارضی با دین ندارد. اما در حوزه وسایل ارتباط جمعی قضیه کاملاً برعکس است. از بحث هایی که همواره در خصوص رادیو و تلویزیون مطرح بوده این است که کارکرد و هویت اصلی این رسانه ها هویت سرگرم کننده بودن آنهاست. نوعی دیدگاه افراطی به این موضوع وجود دارد و آن این است که گفته اند رادیو و تلویزیون در دوره نوگرایی پدید آمد و در آن زمان مردم دنیای مدرن از شرایط سخت بوجود آمده خسته بودند و لذا برای ایجاد غفلت و سرگرم کردن آنها رادیو و تلویزیون به وجود آمده. در واقع یک کارکرد و نیاز مهم در دوره جدید مدرنیسم به عهده رسانه های جدید گذاشته شد. این شاید نوعی نگاه افراطی به قضیه باشد ولی نمی توان این را نفی کرد که رادیو و تلویزیون قابلیت های فوق العاده و بی همتایی در این کارکرد دارند وشاید نقطه قوت رسانه های جدید در این زمینه همین کارکرد سرگرمی آنها باشد و دیده ایم که در این چند سال گذشته، سریال های دینی ساخته شده چقدر مؤثر واقع شده و با استقبال روبرو بوده است؛ هرچند این سریال ها کمبودهایی داشته اند ولی توانسته اند جای خالی ای را پر کنند. بنابراین نتیجه ای که می خواهم از این بخش بگیرم این است که درحوزه ارتباطات دینی کارکرد سرگرمی هم بسیار مهم است که شاید در گذشته تاریخ ما که بیشتر ارتباطات ما، ارتباطات سنتی بوده به این کارکرد کمتر توجه شده است. حالا ما از رادیو و تلویزیون می توانیم برای جبران این کمبود استفاده کنیم. درعین حال ما در اسلام زمینه های بسیار خوبی داریم که حتی رسانه های سنتی ما هم به این کارکرد توجه داشته اند. تاریخ گذشتگان و داستان های دینی که در قرآن و روایات وجود دارد می تواند مایه جذب جوانان شود و می توان برای اینکه رسانه های سنتی هم به این مهم پرداخته باشند از قالب های جدیدی مثل نمایش و سرود ومسابقات نیز استفاده کرد.
نتیجه ای که در پایان این بحث می خواهم بگیرم این است که ما در دوره ای قرار داریم که باید به شاخصه های ناب فرهنگی خودمان بازگشت داشته باشیم و آنها را تقویت کنیم. این شاخصه ها را باید در شاخصه های دینی و اسطوره های شیعی و به خصوص در حضرت امام حسین علیه السلام جستجو کرد. یکی از حوزه هایی که می تواند به ما کمک کند حوزه ارتباطات اعم از سنتی و مدرن است. در دوره ای قرار داریم که در ایران برای نخستین بار نوعی همگرایی بین رسانه های سنتی و مدرن پیش آمده است. ما باید از فرصتی که پیش ‎آمده است کمال استفاده را بکنیم. بایستی یک نوع تقسیم کار صحیح بین رسانه های جدید و رسانه های سنتی که قرن ها وظیفه انتقال معارف دینی را بر عهده داشته اند به وجود بیاوریم؛ البته بدون اینکه هیچ کدام را از صحنة ارتباطات دینی حذف کنیم. ما باید محدودیتهای این دو نوع رسانه را بشناسیم و بر قابلیت هایشان تأیید کنیم.
در شرایط امروز فرهنگ و ارتباطات دینی در ایران باید مزیت های نسبی ارتباطات سنتی دینی را در کارکرد‎های آموزشی و ارشادی آنها جستجو کنیم و کارکرد سرگرمی و اطلاع رسانی دینی را از مزایای وسایل ارتباط جمعی جدید بدانیم.
همچنین باید کارکرد آموزشی رادیو وتلویزیون در حوزه آموزش های دینی به عنوان یک کارکرد مکمل حوزه ارتباطات سنتی مورد توجه قرار بگیرد و با یک سیاست گذاری و برنامه ریزی دقیق و صحیح، اهداف فرهنگی مورد نظر مقام معظم رهبری به خصوص در زمینه عزت و افتخار حسینی در حوزه ارتباطات را انشاءالله محقق نماییم.

عاشقان امام حسین (ع) در اینترنت


عشق و محبت به حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران با وفای آن حضرت، چنان شور و عشقی در دل شیعیان و ارادت مندان آن حضرت پدید آورده که همه ی افکار را به حیرت وا داشته است و این نیست مگر عشق و محبتی الهی و آسمانی.
امام صادق (ع) می فرماید:
ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لاتبرد ابداً.
برای شهادت امام حسین (ع)، حرارتی در دل های مؤمنان عاشق وجود دارد که تا ابد، سرد شدنی نیست.
حماسه ی بزرگ عاشورا، دل های عاشقی را در پی خود می کشد که هماره علاقه و محبت خود را به آن حضرت و خاندان بزرگوارش جلوه گر می سازند.
شیعیان و دوست داران اهل بیت (ع) نیز پا به پای گسترش ارتباطات در دنیای معاصر، به بهره گیری از ابزارهای اطلاع رسانی، روی آورده و به تشکیل پایگاه های شیعی در شبکه ی اینترنت دست یازیده اند. برای نمونه، پایگاه هایی از سوی مراکز و مؤسسه های بزرگ یا پایگاه های خود جوش شخصی برای شناساندن جایگاه، اهداف و عملکرد اهل بیت (ع) به ویژه حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و حماسه ی عاشورا در عرصه ی اینترنت، به فعالیت مشغول هستند.
آن چه در این پایگاه ها عرضه می شود، مجموعه ای از اطلاعات متنوع چند رسانه ای مانند: متون، نوحه ها و عزاداری ها، روضه ها، تصویر و قطعه های فیلم است که برای استفاده ی دوست داران و ارادت مندان اهل بیت(علیهم السلام) سودمند خواهد بود و در شناساندن زندگی حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و حادثه ی کربلا، نقش بسیار مهمی ایفا می کند.
اینک برخی پایگاه هایی را که در این زمینه فعالیت می کنند، برای بهره گیری کاربران گرامی، معرفی می کنیم:
1) پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام)
خلاصه ای از زندگانی ائمه ی اطهار (ع).
زبان: فارسی
نشانی : www.hawzah. et/Per/E/PayDefa. R ?asp=Start/Paystart.htm .
2)پایگاه الشیعه
فشرده ی زندگانی 14 معصوم (ع)، متن کامل چندین کتاب درباره ی اهل بیت (ع)، متن زیارت عاشورا، بعضی نوحه ها.
زبان: فارسی
نشانی: www.a -shia.com/ht /far/ah /i dex.htm
3) کشتی نجات
نسب، تاریخ میلاد، شهادت و ... ائمه ی معصومین (ع).
زبان: عربی
نشانی: http://224,59,71,216/prog.htm
4) پایگاه بلاغ
مطالبی درباره ی: اهل بیت (ع) چه کسانی هستند؟،امامت و رهبری، امامان در منابع اهل سنت، سیره ی ائمه ی اطهار (ع)، زندگی پیامبر، امام علی، امام حسن، امام حسین و امام زمان (ع) و...
زبان: فارسی
نشانی: www.ba agh. et/Persia /ah _pro/i dex.htm
5) محرم
دو سخنرانی مقام معظم رهبری درباره ی عاشورا، جلد اول کتاب حماسه ی حسینی و...
زبان: فارسی
نشانی: www.ba agh. et/Persia /ah _pro/imam-h sai /i dex.htm
بحثی درباره ی سجده بر تربت کربلا، کتاب فرهنگ عاشورا و...
زبان: انگلیسی
نشانی: www.a -imam. et/e cyc opedia.htm
7) نوحه و مرثیه
نوحه و مرثیه با صدای بیش از 15 ذاکر اهل بیت (ع) با قابلیت دانلود.
زبان: عربی
نشانی: www.fadak.org/ tmeyat/ atmeyat.htm
8) کربلا
سیره ی امام حسین (ع)، فضایل امام حسین (ع)، انصار امام حسین (ع)، قهرمانان کربلا، پس از شهادت امام حسین (ع).
زبان: عربی
نشانی: www.fadak.org/karba a/karba a.htm
9) زیارت معصومین:
زیارت عاشورا، زیارت حضرت زهرا (س)، زیارت امام حسین (ع)، حدیث کساء به صورت صوتی.
زبان: عربی
نشانی: www.imam-h ssei .org/ziaraat.htm
10) سخنرانی های محرم
مجموعه ای از سخنرانی های خطیب علامه سید عبدالحسین قزوینی و فاضل خطیب در شب های محرم.
زبان: عربی
نشانی: www.imam-h ssei .org/ ect res.htm
11) محرم
اعمال روز عاشورا، محرم، اشعاری درباره ی امام حسین (ع)، دانستنی های گوناگون برای کودکان و نوجوانان درباره ی امام حسین (ع).
زبان: انگلیسی
نشانی: www.p aya d ear .org/m harram/i dex.htm
12) سخنرانی های محرم
سخنرانی های شیخ احمد وائلی در ماه محرم در سال های 1401، 1419 و 1421 هـ . ق درباره ی امام حسین (ع) و محرم.
زبان: عربی
نشانی: www.a wae i. et
13) پایگاه یا حسین7
سیره ی پیامبر و اهل بیت (ع)، شهادت امام حسین (ع)، کتابخانه ی اسلامی درباره ی اهل بیت (ع)، کتابخانه ی صوتی، مجموعه ی عکس اماکن مقدسه، قصیده هایی در مدح امام حسین (ع) و برخی معصومین (ع)، ادعیه و زیارات مشهور به صورت صوتی و....
زبان: عربی
نشانی: www.yahosei .s2f.com
14) الامام نت
نوحه و مرثیه درباره ی امام حسین (ع) به همراه ادعیه، با قابلیت دانلود.
زبان: عربی
نشانی: www.a -imam. et/so dpage.htm



امام حسین(ع) در اینترنت و رسانه ها

شیعیان و دوست داران امام حسین(ع) پا به پای گسترش ارتباطات در دنیای معاصر، به بهره گیری از ابزارهای اطلاع رسانی، روی آورده و در هر زمان از امکانات ، روش ها و رسانه های متداول و رایج کمال استفاده را در جهت زنده نگه داشتن و انتقال فرهنگ نهضت امام حسین(ع) برده اند استفاده از مطبوعات، رادیو ، تلو یزیون، ماهواره و اخیرا با تشکیل پایگاه های متعدد در شبکه ی اینترنت به این مهم دست یازیده اند. برای نمونه، پایگاه هایی از سوی مراکز و مؤسسه های بزرگ یا پایگاه های خود جوش شخصی برای شناساندن جایگاه، اهداف و عملکرد اهل بیت(ع)به ویژه حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و حماسه ی عاشورا در عرصه ی اینترنت، به فعالیت مشغول هستند.
آن چه در این پایگاه ها عرضه می شود، مجموعه ای از اطلاعات متنوع چند رسانه ای مانند: متون، نوحه ها و عزاداری ها، روضه ها، تصویر و قطعه های فیلم است که برای استفاده ی دوست داران و ارادتمندان اهل بیت(ع)سودمند خواهد بود و در شناساندن زندگی حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و حادثه ی کربلا، نقش بسیار مهمی ایفا می کند.

چراغی برای رسیدن به خورشیدها


پدیدآورنده:گفتاری از دکتر محمدرضا سنگری،

،
بخش دوم
من معتقدم که انقلاب ما مدیون کربلاست، و به قول یکی از شاعران: «در خون زلال کربلا ریشه ماست»، ما ریشه در کربلای اباعبدالله داریم؛ نیاز به دائره المعارف کربلا داریم؛ واقعاً نیازمند این هستیم که یک دائره المعارف، شکل بگیرد و در این دائره المعارف، همه این گم‌گوشه‏های کربلا پیدا شوند و می‏خواهم تقاضا کنم، خودتان را دست‌کم نگیرید. «دیدارآشنا» می‏تواند تمهید، مقدمه و زمینه‏ای برای چنین بنیادی باشد. شما شروع کنید، خدا کمک خواهد کرد. این روح باور ماست؛ اگر ما باور داشته باشیم که حضرت اباعبدالله، در هر لحظه با کسانی است که به فرهنگ او، به راه او و به اندیشه و آرمان او فکر می‏کنند و در پی گسترش و ژرفابخشی به این فرهنگ هستند، پس قطعاً کمک او را خواهیم داشت.
شیعه را باید شناخت
اگر کلّ انتظار و مکتب انتظار، برای رسیدن به امام زمان (عج) است و امام زمان برای رسیدن به کربلا، پس هر قدمی که در این زمینه برداشته شود، نشر فرهنگ انتظار و تمهید ظهور موعود هم هست؛ اصلاً شرایط کربلا که آماده شد، امام زمان می‏آید. ما برای این موضوع، سرمایه‏گذاری کنیم. اندیشه‏ها و فکرهایی که وجود دارند، پیدا کنیم. زمینه کارهای مطالعاتی دقیق و گسترده را در این‌باره را فراهم کنیم و مطمئن باشیم که خیر و برکاتش از هر حرکت فرهنگی دیگر، بیش‌تر خواهد بود. دلیل روشن این مسئله این است که، هیچ جریانی جاذبه کربلا را ندارد. شما اگر بخواهید، درباره هر حادثه‏ای وقتی که از زمانش فاصله گرفت چیزی بگویید، انگار، فراهم نیست. مثلاً تصمیم می‏گیرید از بعثت حرف بزنید، یا بخواهید جشن بعثت را الان بگیرید، انگار تناسبی ندارد. حتی غدیر، حتی شهادت امیرالمؤمنین و ائمه دیگر، اما از عاشورا و کربلا، هر روز که بگویید، احساس می‏کنید همین امروز، حقش بوده که مطرح شود. یعنی اصلاً مرزهای زمان را درهم فروریخته است؛ ایام محرم می‏شود می‏بینیم که همه می‏آیند؛ شما می‌توانید همه تیپ‏ها را ببینید. حتی ادیان دیگر را شما می‏بینید که می‏آیند و عرض ارادت می‏کنند؛ گاهی وقت‏ها شگفت‌آور است که اسم بچه‌هایشان را بعضی از نام‏های کربلا می‏گذارند. درست است: «شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا؛ شیعیان ما از اضافه گل ما ساخته شده‏اند.» یعنی جزء ما هستند. «یحزَنون بحُزننا و یفرَحونَ بفَرَحِنا؛ شیعیان ما از ما هستند، با غم ما غمگین و با شادی ما شادمان می‏شوند.» من از این روایت، استفاده‏ای کرده‏ام؛ معنایش این است که هر کسی به این محفل و مجلس آمد و اندکی حزن دید، تردید نکنید که شیعه است. او را بشناسید و همان نور، همان روشنی، همان گرما و سوز موجود در او را تکیه‏گاهی برای مسائل دیگر کنید. یعنی اباعبدالله بهانه‏ و تکیه‌گاه مناسبی است برای رسیدن به هر چیز دیگری. چراغی برای رسیدن به خورشیدهاست. کشتی‏ای است برای رسیدن به ساحل‏های امن. باید از این موقعیت‌هایی که وجود دارد، استفاده کرد. هر نوع سرمایه‌گذاری در این زمینه، هدر نمی‏رود. مطمئن باشیم بلافاصله این نتیجه به دست می‏آید. از این دست می‏دهی و از دست دیگر می‏ستانی. اصلاً آبی نیست که وقتی ریختی، فکر کنی در زمین فرو رفته است. آبی است که بلافاصله، درختان تناور را مقابل نگاهت می‏نشاند. مصرفی است که چند برابر، بازدهی خواهد داشت. می‏خواهم از شما دوستان خواهش کنم روی این موضوع فکر کنید؛ اصلاً برای مجله‌تان سعی کنید همیشه جایی برای این موضوع در نظر بگیرید. یعنی این حرکت گسسته نشود. به فصل خاص نپردازید؛ که هر روز مال اباعبدالله است.
اگر هر روز برای اباعبدالله است، معلوم است که هر لحظه هم می‏تواند برای اباعبدالله باشد. مگر روزها لحظه ندارند؟ هر جا هم که باشید می‏توانید یک گوشه‌اش را به کربلا اختصاص بدهید. «کلُّ ارضٍ کربلا»، بالاخره بگویید در اتاقی که شما دارید کار می‏کنید، کجای آن مال کربلاست؟! جایش را معلوم کنید؛ آن وقت، هر روز که به سر کارتان می‌آیید و کارتان را انجام می‌دهید، اول از خودتان بپرسید که: امروز که روز اباعبدالله است ـ چون هر روز مال اوست ـ سهم اباعبدالله چه شد؟ اگر سهمی ندیدید، بدانید که شما منتظر نیستید! زیارت ناحیه را بخوانید؛ امام زمان می‏گوید: من هر روز از او یاد می‏کنم. آن کسی که ما، همه‌مان، به او می‏اندیشیم، قلّه آرمان‏های ما اوست قبله خواسته‏های ما اوست، او قبله‏اش اباعبدالله است و به اباعبدالله می‏اندیشد، ما می‏پرسیم چه سهمی از هر روزمان به این قضیه اختصاص داده‌ایم، و چه‌قدر به این مسئله می‏اندیشیم؟! این سخن که من دارم طرح می‏کنم، کمی سخت است. من این سؤال را از خودم می‏پرسم و هربار، سعی کرده‌ام در هر روز برای اباعبدالله چیزی داشته باشم. من هر روز برای اباعبدالله مطلبی می‏نویسم. مگر یک وقت استثنایی پیش بیاید؛ آن روز هم سعی می‏کنم که فکر کنم که چه می‏نویسم، و عجیب هم کمک می‏کنند؛ این‌قدر این مسئله برایم واضح و آفتابی است که تردیدی ندارم. این چیزها را که می‏گویم، بارها از آن صحبت شده و تأکید کرده‌ام که من هر چه در این مسیر باشد، مطرح می‏کنم. ریا نیست! اصلاً در این مسیر، این حرف‏ها یک معنی دیگری می‌یابد. چیزی حدود ده دوازده روز است که برای حضرت مسلم می‏نویسم، همین دو شب پیش، وقتی داشتم به پیوند حضرت مسلم با خانواده علی(ع) و پیوندی که او به گونه‏ای با حضرت زهرا(س) داشته، فکر می‏کردم و می‏نوشتم، صبح فردای آن روز،‌ کسی آمد و به من گفت: شب، خواب دیدم که تو روضه حضرت زهرا می‏خوانی؛ از خواب بلند شدم، نزدیک ساعت 12 بود... این، درست همان موقعی بوده که من داشتم می‏نوشتم. برایم این‏ها شگفت است. اصلاً این‏ها بلافاصله هستند. زود عنایت می‌کنند!
کربلا؛ کشف و شهود و رشد
بسیاری اوقات من در تنگنای مسئله‏ای قرار گرفته بودم که تاریخ، درباره آن خاموش است؛ نتوانستم مسئله را برای خودم حل کنم، که مثلاً این یار اباعبدالله این گوشه زندگی‌اش چگونه بوده است؟ اما جوابم را گرفته‏ام. خودشان کمک کرده‏اند.‌کسی هست به اسم «سلیمان‌بن‌رضی»، از اصحاب حضرت اباعبدالله، که البته هرگز به کربلا نرسید و پیش از کربلا شهید شد. من مانده بودم که شهادت ایشان چگونه بوده است؟ روزی که عبیدالله‌بن‌زیاد می‏خواهد از بصره خارج شود و به کوفه بیاید، دستور می‏دهد که او را بیاورند و بکشند. مانده بودم که چگونه او را شهید کردند؟ آن شب، یک نفر گفت که کسی نحوه شهادتش این گونه بوده است و من از همان استفاده کردم. این‌گونه، موارد بسیار زیاد است. یعنی این مسیر، مسیرِ دریافت‏های مداوم است. کشف و شهود است. رشد است. تعالی است ـ البته، اگر لیاقت داشته باشیم ـ این جور نیست که اگر من الان، چیزی هم حتی داشته باشم و کمی دقت نکنم، آن بماند؛ همان روز از دست خواهد رفت! کسی این‌جا بیمه نیست. تضمین وجود ندارد. اگر سست شدیم و با دلمان و با وجودمان کار نکردیم، از دست می‏رویم. اما می‏خواهم من به آن طرف قضیه بپردازم که در این راه، این قدر لطف و عنایت و کمک هست و این قدر، دستگیری وجود دارد که هرگز خودتان هم پیش‌بینی نکرده‏اید؛ من حیث لا یحتسب! به شما خواهد داد. چون این، اوست؛ این دست، دست اوست و به شما چیزی خواهد داد که هرگز این را از جای دیگر دریافت نخواهید کرد.
من باز هم از لطف و محبت و تلاش شما؛ تشکر می‏کنم؛ امیدوارم که ان‌شاءالله، همه ما دِین خودمان را نسبت به آن ساحت مقدس، آن وجود بی‌بدیل و بی‌نظیر، ادا کنیم؛ البته هرگز نمی‌توانیم. به قول مرحوم علامه آقاشیخ جعفر شوشتری(ره)، حسین، بی‌نظیر است. کتاب «خصائص الحسینیه»، او چیزهایی دارد که هیچ کس ندارد؛ چون او ویژه است، کار ویژه هم طلب می‏کند. وقت ویژه باید به اباعبدالله داد. نه موقعیت‏هایی که در حقیقت، موقعیت نیست که بخواهیم از آن استفاده کنیم. حضرت اباعبدالله، بهترین چیزش را به خدا داد. شما در زیارت اربعین می‏خوانید که: «وَ بَذَلَ مُهجِتَه فیکَ لِیَستَنقِضَ عِبادک عَن الجِهالَه وَ حَیرهِ الذَلاله؛ او خون جگرش را داد تا انسان‏ها را از ضلالت و از سردرگمی نجات دهد.» خوب، اگر اباعبدالله، بهترین چیزش ـ یعنی خون جگرش ـ را داده، من هم باید بهترین زمانم را بدهم. ما باید بهترین نوشته‌هایمان برای اباعبدالله باشد. بهترین کارهایمان برای اباعبدالله باشد. بهترین زمانمان و بهترین امکانمان برای اباعبدالله باشد. یعنی هر چه خوب است، باید برای حسین باشد. که خودِ حسین یعنی: خوب. کلمه «حسین» از «حُسن» است؛ یعنی: خوبی. حسین یعنی همه خوبی؛ خلاصه و عصاره خوبی. ما هم باید هرچه خوبی داریم، برای اباعبدالله مصرف کنیم؛ که هر چه خوبی برای اباعبدالله مصرف کنیم، جز خوبی تولید نمی‏کند. اصلاً، به خلق زیبایی و خوبی می‏انجامد. تاریخ، هر چه خوب دارد، مدیون یک خوب است و آن خوب هم حسین است و روز خوب، عاشورا و زمین خوب، کربلا...
تاریخ، هر چه خوب دارد، مدیون یک خوب است و آن خوب هم حسین است و روز خوب، عاشورا و زمین خوب، کربلا...
اما از عاشورا و کربلا، هر روز که بگویید، احساس می‏کنید همین امروز، حقش بوده که مطرح شود. یعنی اصلاً مرزهای زمان را درهم فروریخته است

۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه

دو تصور از امام حسین علیه السلام


پدیدآورنده:ماری هگلاند ترجمه دکتر محمد عابدی اردکانی،
،
(همنوایی و انقلاب در یک روستای ایران)
مقدمه:
مقاله‏ای که در پی خواهد آمد ترجمه‏ای است از یک تحقیق میدانی که توسط یک فرد غیرایرانی، در سالهای 1978 تا 1979 بخصوص با توجه به سنت و شعایر و مراسم دینی - مذهبی در یکی از روستاهای حوالی شیراز انجام شده است. لازم است نکاتی را قبل از مطالعه این مقاله یادآور شویم.
1- نگرش و تلقی آنها از مذهب از موضع و جایگاه فردی غیر مسلمان حاصل آمده است.
2- از روح و فلسفه نهضت امام حسین (ع) و تقدس و احترامی که نزد ایرانیان بخصوص شیعیان دارد آگاهی نداشته و حتی در این تحقیق نتوانسته‏اند به عمق مطلب پی ببرند.
3- چون نویسنده این مقاله یا مجری این طرح تحقیقاتی با مجموعه قاموس و واژگان فرهنگ اندیشه و زبان خود به تحریر مطالب پرداخته در مواردی از درک طیف معنایی و حتی چند معانی بودن کلمه‏ها عاجز بوده و در انتخاب واژه‏های ناب دچار ضعف اشکال است.
4- چون با صبغه و ریشه فرهنگ تمدن اسلامی - ایرانی آشنایی نداشته فقط در یک برهه خاصی در یک منطقه خاصی و در شرایط خاصی (دوران اوج انقلاب نهضت) تحقیق را حاصل آورده است. در مواردی از شرایط بیرون از منطقه مورد نظر بی‏اطلاع بوده است.
5- نکته مهم و درس آموزی که از این تحقیق حاصل می‏آید اینست که حتی در اوج نهضت و انقلاب محققان و اندیشمندان خارجی بخصوص غربی‏ها در گوشه‏ای دور از سروصدا به تحقیق پرداخته تا یافته‏های خود را برای مراکز تحقیقاتی - پژوهشی کشورشان بعنوان سرمایه علمی تدوین و ارسال کنند و ما هنوز پس از 20 سال از انقلاب آنچنان که شایسته است‏به طرح و تحقیق این مسائل نپرداخته‏ایم.
6- متاسفانه افراد طرف مشورتی که در پایان مقاله تحت منابع و پاورقی‏ها و یادداشت‏ها از آنها نام می‏برد، آنها نیز تلقی و برداشتشان از اسلام ایران، انقلاب امام، نظام شاهنشاهی، مردم و سنن و شعایر مذهبی چندان صحیح، عمیق، دقیق و واقعی نبوده است.
7- در عبارتی کوتاه باید گفت‏یکی از مزایای این مقاله‏ها و ترجمه‏ها نگاه دیگران به انقلاب اسلامی و ایران را در پی خواهد داشت.
حضور
"چکیده"
این مقاله مبتنی بر یک پژوهش میدانی است که توسط ماری هگلاند در روستای علی آباد در نزدیکی شیراز صورت گرفته است. وی در این مقاله، دو برداشت متفاوت از قیام امام حسین (ع) و حادثه کربلا و نقش متفاوتی که هر یک از آن دو در مسائل اجتماعی و سیاسی بویژه حادثه انقلاب ایران، ایفا کردند تبیین کرده است. وی برداشت نخست را، ایدئولوژی "امام حسین به عنوان شفیع" و برداشت دوم را، ایدئولوژی، "امام حسین به عنوان یک الگو" می‏خواند و معتقد است که نتیجه عملی ایدئولوژی نخست که در شرایطی که امیدی به تغییر وجود ندارد و یک حکومت مستبد حاکم است اتخاذ می‏گردد، همنوایی سیاسی با روابط قدرت و وضع موجود و نتیجه عملی ایدئولوژی دوم که در شرایطی که امید به مبارزه و تغییر وجود دارد انتخاب می‏شود، انقلاب سیاسی است. به عبارت دیگر، این دو ایدئولوژی در واقع دو روی یک سکه‏اند که کاربرد هر یک بستگی به شرایط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی جامعه دارد. عاشوراهای قبل از انقلاب، منعکس کننده ایدئولوژی اول، عاشورای 1978 منعکس کننده ایدئولوژی دوم، و عاشورای 1979 منعکس‏کننده ترکیب و تلفیقی از آن دو بود. ایدئولوژی دوم توانست گروههای غیر شیعی را که در هدف سرنگونی شاه با شیعیان همرای بودند، جذب خود کند و در نتیجه به میدان مبارزه بکشاند. گرچه نویسنده این مقاله خارجی است و از بعد بیرونی به دین نگاه کرده است، با اینهمه نظرات وی قابل تامل است و می‏تواند مفید و مؤثر افتد هر چند که بدیهی است‏خالی از اشکال نیست.
در محافل دانشگاهی، در مورد پیروزی انقلاب ایران و تاثیر قدرتمند مذهب و شعائر شیعی بر ایرانیان، تبیین مشترکی وجود داشته است. ایرانیان به این صورت ترسیم می‏شوند که تقریبا به طور ذاتی به ندای انقلاب مذهبی پاسخ مثبت می‏دهند. فرض بر آن است که آنها از شهادت به صورت یک عمل خودبه‏خودی استقبال می‏کنند. چنین پنداشته می‏شود که مراسم عزاداری به مناسبت مرگ امام حسین[ع] در عاشورای سال 1978 در سوق دادن ایرانیان بویژه به کنش انقلابی نقش قاطعی داشته‏اند; به همین دلیل، احساسات برافروخته شده از طریق مشارکت در مراسم عاشورای سنتی، به‏طور خودکار ایرانیان را به سمت فرآیند انقلاب کشاند. جهان‏بینی و شعائر شیعی به تنهایی ابزارهای مفروضی برای متحول ساختن ایرانیان به یک ملت علاقه‏مند به انقلاب محسوب می‏شوند. من استدلال خواهم کرد که نه این مساله، بلکه دگردیسی در فهم معنای محوری اسلام شیعی در میان توده‏های ایرانی که با شرایط اقتصادی و سیاسی متغیر همزمان شد، به ابزاری برای وقوع انقلاب ایران و پیروزی آن مبدل گشت.
برای طرح تبیین صرفا فرهنگی از انقلاب، می‏توان از چند رشته استدلال استفاده کرد. اول آنکه، ایرانیانی که مسلمان شیعی نیستند، درگیر در انقلاب شدند. در حقیقت، یک اقلیت مذهبی، قبیله‏ای، یا قومی که شناخته نشده باشد، تقریبا وجود ندارد. در طی دیدار از مهاباد، یکی از شهرهای کردستان، در پاییز 1979، من در میان کردهای سنی، توصیفات مفصلی در مورد فعالیتهای انقلابی شنیدم. طبق گزارشها، در طی انقلاب حدود 180 نفر در منطقه مهاباد کشته شدند. در شیراز اعضای اقلیت‏بزرگ یهودی، که اغلب در گروههای خاص خود و با سردادن شعارهای خاص خود سازمان یافته بودند، در راهپیماییها و تظاهرات شرکت کردند. وحدت تمام گروههای مذهبی در این شعار انعکاس یافت که "مسلمان، یهودی، مسیحی: بگو مرگ بر شاه! " از سراسر نقاط مملکت از طریق شفاهی، کتبی، و رادیو و تلویزیون گزارشهایی مبنی بر فعالیتهای انقلابی تمام گروههای مذهبی، قومی، و قبیله‏ای - که بسیاری از آنها مسلمان سنی بودند، می‏رسید. (1)
نه مسلمانان شیعی تنها اشخاصی بودند که در انقلاب شرکت کردند، نه ایدئولوژی شیعی تنها ایدئولوژی برانگیزنده کنش انقلابی بود. چپگرایان، لیبرالها، و ملی‏گرایان با دامنه کاملی از محرکه‏های سیاسی، بر اساس ایدئولوژیهای عرفی و دنیاگرا به تنهایی یا در آمیختن [آنها] با عقاید مذهبی، فعال بودند. حتی در درون جماعت مسلمان شیعی، ره‏یافت‏به اسلام و سیاست‏به‏سختی یک کاسه و یک پارچه بود. بعضی مسلمانان شیعی در انقلاب اصلا شرکت نکردند، در حقیقت در مخالفت‏با گرایشات انقلابی فعال بودند. در روستایی که من زندگی می‏کردم و تحقیقات را در طی انقلاب تنظیم و هدایت می‏نمودم، از میان تمام گروههای مردمی، تعدادی خارج از منازعه باقی ماندند; کشاورزان، نخبگان سیاسی، قاچاقچیان تریاک، و نیروهای شهربانی و ژاندارمری یا به‏طور کلی سکوت کردند یا کوشیدند با جنبش، اغلب با شیوه ددمنشانه، به مقابله برخیزند. با اینهمه، تمام این افراد خودشان را اگر نه بیشتر لااقل به اندازه شرکت‏کنندگان در انقلاب مسلمان می‏دانستند.
بنابراین چنین آشکار می‏شود که اسلام شیعی به تنهایی نمی‏تواند انقلاب را تبیین کند. بسیاری از غیر شیعیان در انقلاب شرکت کردند و بسیاری از مسلمانان شیعی از مشارکت‏خودداری نمودند. به منظور درک کاملتر نیروهای حامی انقلاب، باید به‏یاد آورد که اسلام در نزد هوادارانش دارای معنای یکسان و مثل هم نیست (2) . مهمترین بخش این مقاله - و، تا حدودی، مهمترین بخش جریان انقلاب ایران - تنوعات و گونه‏های تشیع در سطح مردمی و عمومی هستند. رهبران انقلاب، که از گروههای مذهبی و آموزشی و بازاری بودند، در دفاعشان از انقلاب موفق بودند زیرا ایدئولوژی‏ای را به نمایش گذاشتند که تعداد زیادی از مسلمانان شیعی و غیر شیعی، هر دو، را جذب کرد. این ایدئولوژی بسیاری از مسلمانان غیر شیعی را جذب کرد زیرا تاثیرات اجتماعی و سیاسی‏اش شبیه تاثیرات اجتماعی و سیاسی ایدئولوژیهای آنها بود، یا دست کم، به این دلیل که ایدئولوژیهای مذکور با اهداف و ابزارهای ارائه شده توسط این ایدئولوژی موافق بودند.
جماعت مسلمان شیعی در ماههایی که به انقلاب کشیده شد، شاهد مبارزه و کشمکش میان هواداران دو ایدئولوژی مخالف با یکدیگر جهت‏به‏دست آوردن حمایت ایدئولوژیهای مربوطه‏شان بودند. این دو ایدئولوژی مخالف یکدیگر - که من "امام حسین[ع] به عنوان شفیع" (با موضع سیاسی همنوایی) و "امام حسین[ع] به عنوان یک الگو" (با موضع سیاسی انقلاب) خواهم نامید، مبتنی بر همان حادثه یا اسطوره محوری یعنی شهادت امام حسین[ع]، همراه با حدود هفتاد تن از خانواده و حامیانش، در صحرای کربلا در سال 680 میلادی است.
در جریان انقلاب، مردم"امام حسین[ع] به عنوان شفیع" را در رابطه با شرایط اقتصادی و سیاسی و موقعیت‏خودشان در جامعه ارزیابی کردند.
بر عکس [ایدئولوژی] "امام حسین به عنوان یک الگو" به کسب هواداران ادامه داد، همچنان که حوادث جاری، جهان بینی‏اش را تقویت کرد. این جهان بینی مردم را متقاعد نمود که موضع سیاسی‏ای که ایدئولوژی مذکور پیشنهاد کرده پیروی از سیاست‏حق است. من استدلال خواهم کرد که مردم توسط این ایدئولوژی به شرکت در انقلاب و ارزیابی شرایط و حوادث قابل مشاهده، تشویق شدند. تصمیم افراد برای پیوستن به انقلاب، آگاهانه بود و مبتنی بر احساسات مذهبی کور و جاهلانه نبود. به موازات تلاش دو طرف مبارزه و کشمکش برای مشروع کردن موضع و اقداماتش بر حسب تصور متفاوت از ایدئولوژی اسلامی، هواداری از اسلام شیعی به‏خودی خود دلیل کافی برای یک فرد جهت تغییر نگرشها و حمایتش از برداشت انقلابی از اسلام، محسوب نمی‏شد. اگر چه این حقیقت دارد که مشارکت در مراسم، مثل راهپیماییها در روزهای مهم مربوط به عزاداری حسین[ع] یعنی تاسوعا و عاشورا (10 و 11 دسامبر) در سال 1978، تعهد به انقلاب را تقویت کرد و مخالفت‏سیاسی بیشتر را الهام نمود، لیکن در وهله نخست می‏بایست در مورد شرکت در چنین مراسمی تصمیم گرفت. مشارکت، حتی برای مسلمانان شیعی، خود به خودی نبود. افراد مجبور بودند تا میان مشارکت در اشکال کهن مراسم یادبود شهادت امام حسین[ع] و مشارکت در راهپیماییها به‏گونه سیاسی و انقلابی روزهای قبل از پیروزی سابقه نداشت زیرا مردم همراه با مشتهای گره کرده به بالا و سردادن فریاد "مرگ بر شاه" در قالب نوع جدیدی از مراسم یادبود، را در پیش گرفته بودند.
برای حمایت از این استدلال، من در ابتدا در مورد ایدئولوژیهای مردمی مخالف، تاثیرات و پیامدهایشان بر سازمان اجتماعی و سیاسی، و اینکه چگونه طرحهای کنش مربوطه‏شان توسط اشخاص در قالب فعالیت‏سیاسی عملا به مرحله اجرا درآمد، بحث‏خواهم کرد. من به‏سادگی بحث‏خواهم کرد که چگونه تغییرات در شرایط مادی، همچون افزایش فرصتهای شغلی، این امکان را برای بسیار از مردم فراهم کرد تا به سمت ایدئولوژی انقلاب رو کنند. در نهایت، من خاطرنشان خواهم ساخت که "امام حسین[ع] به عنوان الگو" در جذب غیرشیعیان به جنبش انقلابی موفق بود.
امام حسین [ع] به عنوان شفیع: همنوایی سیاسی:
با این نگرش به اسلام شیعی، امام حسین[ع]، به دلیل اینکه شهید شد و در نتیجه محبوب خداست، قادر به خدمت‏به عنوان یک شفیع بین خدا و ابنای بشر است. [مطابق این دیدگاه] امام حسین از توانایی و ظرفیت آمرزش گناهان و وارد کردن افراد به بهشت و اجابت آرزوها و خواسته‏های این‏جهانیتر را دارد (3) . چنین تصور می‏شود که گریه و سوگواری برای حسین[ع] در جلب و بویژه در مطمئن شدن از اجابت آرزوهای فرد [توسط امام حسین] مؤثر است (4) . این شفاعت و رابطه متقابل، که به یازده امام دیگر و اولادشان نیز گسترش می‏یابد، کانون اصلی مذهب در نظر اکثر ایرانیان شیعی است و یک جهان بینی کامل را که به رابطه بین انسان و شخصیتهای مقدس مربوط می‏شود، فراهم می‏کند.
موقعی که امامان یا امامزاده‏ها مورد خطاب واقع می‏شوند، به طور کلی درخواست‏به صورت نذر مطرح می‏شود (5) . برای مثال، شخصی که در محل تحقیقم به دلیل قاچاق تریاک توقیف و زندانی شده بود از امام حسین[ع] درخواست کرد تا او را آزاد کند، در عوض قول داد که اگر امام چنین کرد به احترام وی در محرم، ماه شهادتش، سه وعده ناهار نذری به مردم بدهد. با این نگاه به اسلام، کانون اصلی اتکای معتقد، توجه به خود و منافع و مسائل خود است. او امیدوار است که از طریق فداکاری برای امامان، موضع خود را در جامعه بهبود خواهد بخشید، مشکلاتش حل خواهد شد، و سزاوار و لایق بهشت‏خواهد شد. معتقد بر دو گانه‏بینی یعنی رابطه سلسله مراتب بین خود و امام تمرکز می‏یابد. او تقلا می‏کند تا ارادت و فداکاری‏اش را به امام به هر طریق ممکن نشان دهد، به این امید که از این طریق به او نزدیک شود و امام نیز با این حساب احساس خواهد کرد که آماده عرضه کمک است. بویژه در محرم، مسلمانان می‏کوشند تا آنجا که ممکن است‏با صدای بلند و طولانی گریه کنند، در مراسم دسته‏جمعی از دردمندترین و پر التهابترین نشانه‏های سوگواری استقبال نمایند، و به اسم امام حسین[ع]، به اقتضای توانایی مالی خود، نشاط و طراوتی دوباره بیابند.
در این تفسیر از اسلام، رفتار امام حسین[ع] و فضایل، عقاید، و ارزشهایش از رابطه‏اش با خدا و قدرت منتجه آن که در اختیارش است‏بسی اهمیت کمتر دارد. به‏رغم این تاکید، من منکر عشق و فداکاری واقعی که بسیاری از ایرانیان به حسین[ع] دارند، نیستم. اما در نظر بسیاری از آنها، به امام حسین[ع] به دلیل موضعش - محبوب خدا و در نتیجه قادر به اجابت درخواستها - عشق ورزیده می‏شود تا به دلیل ویژگیهای شخصی‏اش. شاید آشنایی با امام به عنوان یک شخص مناسب نیست، زیرا که تحسین و احترام حقیقی، مهمترین ملزومات رابطه بین او و معتقدین نمی‏باشند. در نهایت، این رابطه یک رابطه ابزاری است و مستلزم تمکین و احترام عمومی و صرفا ظاهری می‏باشد. (6) در چشم معتقد، هدف اصلی به‏دست آوردن مناسبات خوب با امامان یا امامزاده‏هاست‏به این منظور که شانس کمکهای دریافتی از آنها را در زمانی که محتاج است، افزایش دهد.
در این نگرش، فرد معتقد، به موضع وابستگی پناه می‏برد. او قادر به تامین اهدافش از طریق تلاشهای خودش نیست; تنها امیدش تعدیل رفتارش به منظور کسب نظر موافق و توجه قدرتمندان به خود است.
پیامی که در ارتباط با برنامه‏ریزی سیاسی در این برداشت از اسلام یافت می‏شود عبارت است از: کنش سیاسی مرجح و برتر، تلاش برای برقراری ارتباطتان با قدرتمندان است زیرا که آنها از شما حمایت و به شما کمک خواهند کرد. بپذیرید و تحمل کنید وضع موجود و به منافع خود توجه داشته باشید. نجنگید یا مبارزه نکنید; خود را به زحمت نیندازید و بهترین کار برای شما مصلحت نگری در حال و آینده است. از قدرتمندان استفاده کنید نه اینکه در مقابل آنها بایستید. مقاومت‏بی‏فایده است زیرا شما تنها طعم تلخ شکست را خواهی چشید و، در هر حال، شما به قدرتمندان وابسته هستید و امید به کمکشان دارید.
در حقیقت، آشکار می‏شود که تعلیمات راجع به رابطه بین انسانها و شخصیتهای مقدس که توسط این برداشت از اسلام شیعی عرضه گشته است، در طرز تلقیهای نسبت‏به فعالیت‏سیاسی در جهان انسانی به خوبی به کار گرفته می‏شوند. در توضیحاتی که توسط مخبران در علی‏آباد به من داده می‏شد، معلوم گشت که استفاده از این رابطه رفتاری متقابل و دوگانه بین فرادست و فرودست هر دو به همان اندازه که راهی برای تبیین واقعیت هستند به همان اندازه توصیه عملی برای استراتژی سیاسی محسوب می‏شوند. یک روستایی حساس و با هوش این دیدگاه را چنین توصیف نمود: " آدمهای کوچک به آدم بزرگتر کمک می‏کنند درست همان‏طور که وقتی آدمهای بی‏مقدار مشکل دارند آدم بزرگ کمک خواهد کرد. مثل زمانی که شاه رفت، آنها [انقلابیون] دستیارانش را اعدام کردند مثل نخست وزیر پیشین هویدا. حالا اگر شاه در اینجا بود آیا آنها دستیارانش را اعدام می‏کردند؟ این افراد (دستیاران شاه) به دلیل منافعشان و حفظ و حراست از زندگی خودشان به شاه کمک کردند. "
بازتاب وضعیت ناامیدی و وابستگی، که بسیاری از افراد معتقد بودند در خود دارند یعنی اجبار در پذیرش پایگاه وابستگی‏شان نه شورش برضد آن، در توضیحات زیر توسط همان مخبر آمده است: "این سید بن علی (رئیس طایفه این مخبر که مخبر احساس می‏کرد به او وابسته است) نیست که به من چیزی برای خوردن یا به من کار یا هر چیز دیگر داده است. او در این روزها واقعا هیچ کاری برای من نکرده است. اما اگر او با کسی وارد جنگ شود، من به او کمک خواهم کرد. من باید به او کمک کنم زیرا اگر او برود، تیره روزی و بدبختی‏ام قطعی است. "
در نگاه بسیاری از روستاییان، بهترین رشته اقدام، ارتباط خودشان با شخص قدرتمندی است که بتواند از آنها در برابر حملات یا تهاجمات احتمالی دیگران دفاع یا کمک کند. این مردم که احساس می‏کردند به طور کامل از رحمت و بخشش قدرتمندان برخوردارند، مجبور بودند هر گونه رفتار و برخورد بد متصور را از چنین ولینعمتان تحمل کنند و در رقابت‏برای جلب توجه‏شان، زمان و تلاش و منابع به‏خرج دهند. به‏نظر می‏رسد که هیچ جایگزینی برای حمایت از خودشان، خانواده‏هایشان، و وسایل معاششان وجود نداشت. به رفتار عرضه شده در این چهارچوب، حقیقتا در روستا عمل می‏شد و بویژه در سازمان طایفه و در فعالیتهای روستاییان در رابطه با نخبگان سیاسی روستا آشکار بود. اگر چه آثار احترام و تمکین در رفتار تمام اعضای طایفه با رئیس با نفوذ طایفه‏های مربوطه‏شان قابل مشاهده بود، لیکن در طایفه عسکری بویژه برجسته بود. دو برادر از این طایفه، ثروتمندترین و بانفوذترین افرادی بودند که با روستا ارتباط و تماس داشتند. از قضا، بسیاری از اقوام این دو برادر کاملا فقیر بودند. از آنجا که خویشاوندان فقیر تصور می‏کردند بنا به دلایل اقتصادی و حمایت‏سیاسی وابسته به آن دو برادرند، می‏کوشیدند تا به هر طریق ممکن نظر آن دو را به خود جلب کنند و از تخطی از آنها اجتناب ورزند. از طریق چنین رفتاری، اقوام عسکری امیدوار بودند تا خودشان را به آن برادران به صورت حامیان استوار و وابسته نشان دهند و هدفشان از این اقدام، کسب حمایت و کمک این اشخاص قدرتمند همراه با کسب مهر و علاقه و اعتمادشان بود.
[اگر بخواهیم] یک مورد مشابه مورد بالا عرضه بداریم، وضعیت متصور روستاییان و سایر زمینداران در علی‏آباد در رابطه با نخبگان روستا یعنی سیدبن علی عسکری و نزدیکترین حامیانش است. تجربه تلخ و ناگواری که زمینداران کوچک یاد گرفته بودند این بود که سیدبن‏علی می‏توانست‏بر زمینشان هرگاه اراده نماید دست اندازی کند و آن را از آن خودش سازد. هرگونه تلاش برای بردن قضیه مورد اختلاف به دادگاه به دلیل رشوه و پیوند نزدیک میان سیدبن علی و اعضای با نفوذ نظام قضایی در شیراز، به شکست منجر می‏شد. بدین ترتیب، آنها به این نتیجه می‏رسیدند که آشنایی با ساختار قدرت و احترام ظاهری به عسکریها، تنها امیدشان به حفظ زمین و وسایل معاش در دسترسشان است. (7) روستاییان با بیعت کردن با برادران عسکری، امیدوار بودند حامل این پیام باشند که آنها حاکمیت‏برادران - موضع غالب طایفه عسکری - و حتی مشروعیت کل نظام سیاسی این که قدرتشان بر آن مبتنی است، پذیرفته‏اند. روستاییان از طریق فراهم سازی زمینه تحقق آرزوهای برادران عسکری، به‏دنبال کسب مجدد میزانی از حمایت‏بودند. در کمترین حد، آنها امید داشتند عسکریها را از تصاحب منابعشان باز دارند.
به‏نظر نمی‏رسید که روستاییان از مفاد و فحوای سیاسی ایدئولوژی مذهبی و احکام مربوط به امام حسین[ع] به عنوان شفیع آگاه باشند. روستاییان صریحا ابراز نمی‏داشتند که رفتار مورد انتظار در قبال امامان به آنها آموخته است که چگونه با حامیان سیاسی در زندگی واقعی رفتار کنند. من نشان می‏دهم که این موضوع دقیقا به دلیل آن است که این پیامهای سیاسی در قالب و پوشش نمادگرایی مذهبی است که می‏توانند بسیار مؤثر باشند. از آنجا که تعریف قلمرو تقدس تقریبا غیر قابل اعتراض و غیرقابل تحقیق است، "واقعیتها" و پیامهای سیاسی نهفته در مناسبات مذهبی همگی اقناعی‏تر و نیرومندترند. (8) من استدلال می‏کنم که ایدئولوژی "امام حسین[ع] به عنوان شفیع" و مراسم مربوط به آن، هر دو، واقعیتهای اقتصادی و سیاسی و رفتار سیاسی کلیشه‏ای را منعکس می‏کنند. (9) هنر خشنودسازی (10) -استراتژی برقراری تماس با قدرتمندان و تعدیل و اصلاح رفتار فرد برای خشنود کردن آنها - که در روابط با امامان به کار گرفته می‏شود در مورد مناسبات سیاسی در جهان واقعی نیز کاربرد دارد.
بحث‏بالا در مورد ایدئولوژی"امام حسین به عنوان شفیع" باید یک دلیل اینکه چرا ایدئولوژی در منازعه سیاسی، چنین مؤثر است روشن سازد. اگر یک الیت‏سیاسی بتواند در تحمیل ایدئولوژی و جهان‏بینی‏اش بر مردم، یا از طریق متقاعدسازی آنها به اعتبار این جهان‏بینی یا از طریق مجبور کردن آنها به قبول ایدئولوژی در یک مبادله آگاهانه یا ناآگاهانه منابع مورد نیاز، موفق شود، در این صورت مردم به عمل کردن به طرقی تشویق می‏شوند که موضع برتر نخبگان سیاسی را همیشگی می‏کند. رفتار روستاییان در وانمود کردن احترام به عسکریها، قبول ساختار قدرت به جای مقاومت در برابر آن، و تسلیم شدن به ازای حمایت‏به‏دور از ترس [فرادستان از آنها] و فقدان استقلال، برای کمک کردن به عسکریها در حفظ نظارت [بر روستاییان] با کمترین هزینه تلاش و منابع مفید بود.
این ایدئولوژی در درس آشنایی با ساختار قدرت، ابزاری برای حفظ نظارت بر مردم محلی، هم توسط مقامات حکومت مرکزی و هم توسط نخبگان محلی، بود. تا مادامی‏که اکثر ایرانیان به قبول اعتبار این جهان‏بینی در قالب یک ارزیابی دقیق از ساختار اجتماعی و [قبول ]جایگاهشان در آن و [قبول] آن به عنوان راهنمایی برای تاکتیکها و مانور سیاسی ادامه می‏دادند، سطح مخالفت مورد نیاز برای انقلاب قابل حصول و دست‏یافتنی نبود. با وجود این، یک برداشت جایگزین از اسلام شیعی بیانگر یک ایدئولوژی و جهان‏بینی بود که ایرانیان را به انقلاب تشویق می‏کرد تا به تن در دادن به قدرت ناعادلانه. یک دلیل مهم برای موفقیت‏سریع انقلاب، آن بود که رهبران مخالف به طور مؤثری توده‏های ایرانی را نسبت‏به اعتبار این جهان‏بینی و شایستگی عمل مطابق با آن، متقاعد کردند.
امام حسین [ع] به عنوان الگو: انقلاب سیاسی
دو دلیل عمده وجود دارند که چرا در گذشته ساکنان علی‏آباد به قبول درستی و سودمند بودن ایدئولوژی امام حسین[ع] به عنوان شفیع در قالب ابزاری برای تفسیر واقعیت و راهنمای عمل ادامه دادند. اول آنکه، هیچ جنبه‏ای از واقعیت اقتصادی یا سیاسی در تضاد با این ایدئولوژی نبود. دوم آنکه، نمادگرایی مذهبی مرتبط با امام حسین[ع] هم این ایدئولوژی و هم ساختار و رفتار سیاسی در ارتباط با آن که با رایحه‏ای از فطری بودن و اجتناب ناپذیری همراه بود، در برمی‏گرفت. اما در سالها و ماههای قبل از انقلاب، ایدئولوژی همنوایی همراه با خطوط اقتصادی و سیاسی زیر سؤال رفت.
قبلا کشاورزان برای دستیابی به زمین به‏طور کامل وابسته به زمیندار بودند. از آنجا که هیچ شیوه دیگری برای کارکردن فراهم نبود، آنها مجبور بودند تا از خواسته‏های زمیندار به ازای دستیابی به ابزار معاش پیروی کنند. با وجود این، بعد از اصلاحات ارضی دهه‏1960، کشاورزی رو به انحطاط و وخامت نهاد. خوشبختانه، در حالی که کشاورزی رو به افول بود، اقتصاد نفتی سریع‏الرشد دهه هفتاد راه را برای گستره جدید کاملی از فرصتهای شغلی باز کرد و در چند کیلومتری روستای علی‏آباد و نزدیکی شیراز، کارخانه‏ها ساخته شد. [اکنون ]برای مردانی که در خارج از روستا در حال کار کردن بودند و دیگر وابسته به نخبگان سیاسی روستا جهت دستیابی به زمین و معاش نبودند، ایدئولوژی و جهان بینی وابستگی اعتبارش را از دست داد. دیگر نمی‏شد آنها را به قبول یک ایدئولوژی و رفتار، به بهانه وضعیت ناخوانده دستیابی به معاش مجبور کرد. اگر در شیراز یک ارباب نیاز به اطاعتی بیش از توان و وسع آنها داشت، آنها احساس می‏کردند در نقل مکان برای [انتخاب] شغل دیگر از میان مشاغل وافر در بازار آزادند. از نظر بسیاری از آنها، مذهب، آنطور که آنها قبلا آن را می‏فهمیدند، شروع به از دست دادن جذبه و موقعیت محوری‏اش در زندگی وافکارشان کرد. سایر عقاید و ایدئولوژیها در دسترس بودند و برای بعضی از افراد مهاجرت کرده به شیراز جهت کار یا تحصیل فریبندگی و جذابیت داشتند. کتابهای مارکسیستی به طور مخفیانه خوانده می‏شدند. در مورد عقاید مربوط به دموکراسی و حکومت نمایندگی بحث می‏شد.
مهاجران خودشان تصور می‏کردند که از لحاظ اقتصادی - و در نتیجه به میزان بیشتری از لحاظ سیاسی نیز - مستقل هستند. بخش اعظمی از تعلیمات دکتر علی شریعتی یعنی تفسیر متفاوتی از اسلام و ایدئولوژی خوداتکایی و مقاومت در برابر اقتدار ناعادلانه، در میان مردم رواج یافت و اعتماد به‏دست آورد. این نگرش به اسلام برای وضعیت مهاجران یک الگوی دقیقتر و صحیحتر بود و از اقداماتی که آنها میل به انجامش داشتند، نمایش بهتری ارائه می‏داد. به موازات اینکه انقلاب سیر سعودی به‏خود می‏گرفت، این مساله به طور روز افزونی حقیقت می‏یافت. با هر سختگیری و مجازات غیر انسانی که توسط نیروهای حکومتی بر ضد مخالفان صورت می‏گرفت، الگوی حسین[ع] - یزید در مورد رژیم شاه، قابل کاربردتر به‏نظر می‏رسید. به دلیل سرکوب سیاسی بی‏رحمانه‏ای که آنها روز به روز شاهد وقوع بیشتر آن در اطراف خود بودند، ایدئولوژی مقاومت‏به طور روز افزونی در طرز تلقیها و جهان بینی‏شان انعکاس یافت. ایدئولوژی انقلابی شیعه، یک نظام نمادین وحدت بخش فراهم کرد که حول آن گروههای دارای ره‏یافتهای فکری متفاوت می‏توانستند جان دوباره بگیرند.
در نگاه جایگزین به اسلام شیعی، شهادت امام حسین[ع] به ایجاد الگویی برای رفتار دیگر معتقدین کمک کرد. مردم به من گفتند که در گذشته ایرانیان حتی نمی‏دانستند که چرا حسین[ع ]شهید شد. بر طبق نظر یک مخبر، "فقط در ده سال گذشته ما شروع به فراگیری داستان واقعی حسین[ع] کردیم. " امام حسین[ع] کشته شد زیرا از اقرار به حاکمیت‏خلیفه بنی امیه، معاویه، که امام او را به چشم یک ستمگر خدانشناس می‏دید، خودداری کرد. به سبب اجتناب امام از سازش، او و پیروانش در صحرای کربلا در نبردی بی‏نهایت نابرابر با هزاران سرباز که توسط یزید رهبری می‏شدند، کشته شدند. امام حسین[ع] با اطلاع از آنچه نتیجه جنگ خواهد بود، تصمیم گرفت تحت هر شرایطی بجنگد. او بر این باور بود که اولا، مرگش، ستمگری معاویه و رژیمش را برای تمام مسلمانان بر ملا می‏کند. (حسین[ع] نوه پیامبر، حضرت محمد[ص] بود و فقط مرد بی‏نهایت‏شروری می‏توانست مسبب مرگ یک چنین شخصیت مقدسی گردد) . ثانیا، حسین[ع] می‏دانست که شهادتش الگویی برای تمام اعصار خواهد شد و مسلمانان نسلهای بعدی را به قیام و جنگ بر ضد ستمگری و خداناشناسی فراخواهد خواند. به دلیل آنکه او با حرارت و شادابی تمام از مرگ و شکست دنیوی به منظور تبدیل شدن به یک شهید در اسلام در تمام دوران استقبال کرد، او و شهادتش در عاشورا، روز دهم ماه محرم، به پارادایم (الگوی عملی) اسلام شیعی مبدل شده‏اند. در این نگاه به اسلام، تمام جوامع بشری به صورت یک کشمکش مستدام میان نیروهای شر و نیروهای خیر تصویر می‏شود. روستاییان به من گفتند که یک حسین[ع]، مردی که در راه و به‏خاطر خدا می‏جنگد، و یک یزید، که بر ضد خدا می‏جنگد، وجود دارد.
بر طبق دو ایدئولوژی یاد شده، اسطوره یا داستان آنچه در کربلا اتفاق افتاد یک خبر و قول متفاوت نیست. با اینهمه، نظامهای اعتقادی مبتنی بر این اسطوره و معنی و اهمیت‏حوادث عاشورا، زمانی‏که چهارچوب "امام حسین به عنوان الگو" با چهارچوب [امام حسین (ع) به عنوان] شفیع مقایسه شوند، به طور قابل ملاحظه‏ای متفاوت خواهد بود. به همان اندازه، پیامدهایشان بر رابطه میان معتقد و حسین[ع]; بر طرز تلقیها و رفتار نسبت‏به اشخاص دیگر; بر خودپنداری از رفتار; و بر فعالیت‏سیاسی متفاوت هستند.
در این دو نگرش متباین، امام حسین[ع] شخصیت محوری و شهادتش در کربلا حادثه محوری است. با اینهمه، د رحالی که در نگرش نخست، شهادتش اساسا به هدف اعطای اختیار شفاعت‏به او کمک می‏کند، در نگرش دوم، شهادتش به الگویی برای رفتار تمام معتقدین مبدل می‏شود. معنای زندگی بر روی زمین روشن می‏شود; زندگی حقیقی انسان در برگیرنده حفظ اعتقاد و آمادگی برای نبرد و مردن برای آن است. در اینجا نیز معتقدین در تقلا برای نزدیک شدن به حسین[ع] هستند. اما به جای نزدیک شدن به او از طریق برقراری یک رابطه متقابل تجاری با او، آنها به او از طریق تقلید از وی نزدیک می‏شوند. "دوستان حسین[ع] آنهایی‏اند که مایلند چون حسین[ع] در راه دفاع از دین بمیرند. (11) " معتقدین باید چون حسین[ع] شوند. دقیقا همان‏طور که او"با خونش اسلام را آبیاری کرد"، آنها نیز باید مایل به این کار باشند. به جای اهمیت اصلی قائل شدن برای معضلات دنیوی و مزایای مادی، آنها باید بر پیشرفت روحانی تمرکز یابند. رهایی از نفس‏پرستی باید جانشین خودخواهی گردد. به جای چانه زدن و رابطه "تجاری" (12) با شخصیتهای مقدس، معتقد باید برای فدا کردن همه چیز در راه مذهب آماده باشد. ماهیت رابطه سلسله مراتبی اکیدا از بین رفته است. میان شخص کاملا قدرتمند و فرد بدون قدرت هیچ تماس و ارتباطی وجود ندارد مگر رابطه برابری، مثل رابطه میان همکاران و همقطاران که در کار به سبب یک هدف متقابل همکاری می‏کنند. مردم خودشان درک می‏کنند که باید از حسین[ع] متفاوت باشند اما نه به طور مطلق بلکه به درجات. به همین دلیل، خواهر یک مرد جوان شهید شده در جریان انقلاب ایران، برادرش را با حسین[ع] و خودش را با زینب[س]، خواهر حسین[ع] مقایسه کرد: "زینب حسین بزرگش را داد; من حسین کوچکم داده‏ام. "
[در نگرش دوم]، تاکید کامل بر رابطه دوگانه و ابزاری با یک شخصیت قدرتمند، به تاکید بر همکاری مشترک در کار برای هدفی که به تمام بشریت‏سود خواهد رساند، مبدل می‏شود. علاقه و احترام فرد به مسلمانان همکیش افزایش می‏یابد; سایر افراد هم در مبارزه و هم در استدلال برای فداکاری، شریک و یاور محسوب می‏شوند. همین‏طور، این نگرش در مورد ویژگیهای شخصی امام حسین[ع] اطلاعات بیشتری ارائه می‏دهد و توجه و عنایت‏بیشتری به خصوصیات، طرز تلقیها، و رفتار دارد. آنچه او انجام داد و دلایلش برای انجام آن، او را سزاوار و لایق احترام و تقلید می‏کند. مردم به دلیل فلسفه زندگی و اعمال امام حسین[ع]، به او عشق می‏ورزند و خود را برای او فدا می‏کنند.
درست همان طور که ادراک در مورد گونه شخص حسین[ع] متحول می‏شود، خودپنداری معتقد نیز تغییر می‏یابد. با جهان‏بینی ارائه شده توسط ایدئولوژی‏ای که در اینجا "امام حسین[ع] به عنوان الگو" نامیده شد، معتقد دیگر خود را نا امید، بی‏قدرت، و وابسته نمی‏بیند. به سبب یاری و همراهی متصور پیرو با امام [که در مقایسه با نگرش نخست] بر پایه بالنسبه همترازتر با او قرار دارد و تماسش با یک جماعت‏بزرگ هم در حال و هم در آینده دور که در یک کار تعاونی تبلور می‏یابد، به او این احساس دست می‏دهد که دارای قدرت و ارزش شخصی است. (13) او فعال است نه منفعل. او خود احساس می‏کند که به کار کردن برای دستیابی به اهدافش در زندگی و جستجوی فلاح و رستگاریش قادر است، نه اینکه وابسته به دیگران جهت انجام آن برای وی باشد. او بر این باور است که ابتکارات و تلاشهای فردی مؤثرند به طوری که تصمیمات و اعمال خود شخص می‏توانند اختلاف ساز باشند. به جای اصلاح و تعدیل رفتارش هت‏خوشامد شخص دیگر در قالب یک تلاش مستقیم برای دستیابی به نیازهایش، به طور فعال و مستقیم آنچه را که می‏خواهد دنبال می‏کند.
چند ماه قبل از انقلاب ایران، اخطار سیاسی این جهان‏بینی اسلامی جایگزین، شجاعانه و بی‏مهابا عمل کرد. "دور ماندن از زحمت و بلا" به‏مثابه پیوستن به یزید بود; معنای زندگی، خوشگذرانی یا پیشی گرفتن در رفاه نیست، [بلکه] تلاش برای تماس فرد با قدرت است، البته بر ضد قدرت ناعادلانه باید قیام کرد. به طور مشخص، پند سیاسی برای رفتار سیاسی دربرگیرنده نکات زیر بود:
1- به جای همنوایی خودتان با قدرت ناعادلانه، بر علیه آن شورش کنید. یک رهبر سیاسی را فقط به دلیل آنکه دارای قدرت است نپذیرید (14) . برای قدرت، موضع، و تماسهای دو فاکتور (بالفعل و عملی و نه به‏طور رسمی) باید اهمیت کمتری قائل شد تا برای چیستی یک شخص و آنچه او انجام می‏دهد. در برابر ستمگری ایستادگی کنید و تنها رهبری را بپذیرید که در مورد دیگران و نه خودش نگران است و شخص بر حق و خداترسی باشد. [با ستمگران] سازش نکنید و آنچه دیگران می‏خواهند انجام دهید به ازای سلامتی، آسایش، رفاه، و مزایای مادیتان انجام دهید.
2- منافع شخصی، مادیگرایانه، و این جهانیتان را فراموش کنید. نوع دوستانه عمل کنید نه خود پرستانه. به جای پیشرفت‏خودتان در جامعه، هدفتان بهبود و اصلاح آن باشد. ارزش ذاتی هر فرد را در اجتماع شناسایی کنید، نه فقط با کسانی‏که دارای قدرت و ارتباطاتند، و با دیگران بر یک اساس و پایه مساوی برای کوشش در دستیابی به اهدافی که به کل جامعه سود می‏رساند، همکاری کنید. به جای رقابت‏با دیگران برای دسترسی به کالاهای کمیاب و روابط نزدیک با قدرتمندان، به دیگران با یک موضع مشابه برای واژگونی قدرتمندان بپیوندید.
3- اگر احتیاط و ترس را فراموش نمایید; جرات و اعتماد پیدا می‏کنید. آنچه واقعا در مورد زندگی و معاشتان به دور از ترس فکر و احساس می‏کنید، پنهان نسازید. با اعتقادتان زندگی نمایید نتایج آن مهم نیست. به جای پرداختن به امور فرعی برای دور ماندن از بلا و زحمت، خود را به دل حادثه بیندازید. افراد و تلاشهایشان دارای تاثیر سیاسی هستند. حتی اگر شما در موقع تلاش بمیرید، مرگتان بدون اثر نخواهد بود; با غلبه برخود و جهان مادی، شما به بالاترین سطح قابل دسترس روحانی خواهید رسید. و شهادتتان می‏تواند به عنوان یک الگو باشد و به دیگران عمل الهام نماید، با این حساب، منازعه بر ضد ستمگری را شتاب بخشد.
این طرز تلقیها، در مبارزه سیاسی بر ضد شاه توسط حامیان انقلاب به طور مستمر به کار گرفته شدند. در میان عملگرایان مذهبی، مکالمات بی‏پایان در مورد تلاش انقلابی بر ضد رژیم شاه با دو قطب خیر - شر و حسین[ع] - یزید سنجیده می‏شد و درباره تاثیرات کنش سیاسی شکوفا شده توسط این جهان بینی انقلابی شیعی بحث صورت می‏گرفت. نیاز به انسجام و همکاری اغلب در قالب عباراتی چون "برادر"، "خواهر" ، "اتحاد"، "همه با هم" شنیده می‏شد. مردم تاکید می‏کردند، "من مرگ با عزت را بر زندگی در خواری و ذلت و تسلیم ترجیح می‏دهم. "تظاهرکنندگان برای نکوهش کردن کسانی که فقط ایستاده و تماشا می‏کنند، این عبارت برگرفته از آثار دکتر علی شریعتی را فریاد می‏زدند: "کسانی‏که شهید شده‏اند کار حسینی کرده‏اند، کسانی‏که مانده‏اند باید کار زینبی کنند و گرنه یزیدی‏اند. " شعار دیگر حامل این پیام چنین بود: " تماشاگرانی بر شهادت حسین[ع] وجود نداشتند. " (به عبارت دیگر، اگر شما با او نیستید، اگر شما بر ضد او هستید، پس بی‏طرف نمانید. ) بویژه وقتی اعتصابات جدی در پاییز 1978 شروع شد و کمبودهایی در امر غذا، سوخت، و سایر احتیاجات پیدا شد، مردم، اغلب اعتمادشان را نسبت‏به نتیجه احتمالی جنبش و جراتشان را در مواجهه با مشکلات ابراز داشتند. "اگر محروم از روغن یا پودر رختشویی یا نفت هستیم، نگران نیستیم. ما می‏توانیم سرما و گرسنگی را تحمل کنیم. ما پسران و دخترانمان را فدا خواهیم کرد. آنها مثل بسیاری از مردم که خواهان کشته شدن هستند، می‏توانند کشته شوند اما هرگز تسلیم نخواهند شد. گرچه ممکن است این وضع برای سالها طول بکشد، لیکن در پایان پیروز خواهیم شد، زیرا ما دینداریم. "
به موازات وضع دشوار[دستیابی به] نیازها، رفتار تعاونی و بدون ترس مورد تاکید ایدئولوژی انقلابی شیعه در طی انقلاب در قالب فعالیتهایی چون اعتصابات، تظاهرات، راهپیماییها، و در ماههای نهایی، به صورت حملات بدون سلاح بر پایگاههای شاه، ادارات ساواک، و در نهایت‏بر دژهای حکومت همچون پادگانها، ایستگاههای پلیس شهری، ایستگاههای ژاندارمری، و پایگاههای نظامی رواج و گسترش یافت.
در چشم بسیاری از ایرانیان درگیر، درک متغیر از معنای اسلام شیعی دست کم تا حدودی پاسخگوی پیروزی انقلاب بود، یک ایرانی، دو روز قبل از عاشورای 1979، دگردیسی در جهان‏بینی شیعه را به صورت زیر توصیف کرد:
این عاشورا، عزاداری خواهد شد اما با یک تفاوت بزرگ. عزاداری همراه با پیروزی خواهد بود. اکنون ما در مورد تعلیمات حسین[ع] آگاهتر شده‏ایم. اکنون هر کسی می‏داند که چرا حسین[ع] به نبرد با یزید رفت. قبلا آنها نمی‏دانستند. سه شب پیش من به روضه رفتم و روضه خوان، حسین[ع] را "رهبر انقلاب" نامید و او یک روضه خوان تحصیلکرده نبود، فقط یک فرد ساده و معمولی بود. او قبلا هرگز حسین[ع] را چنین نخوانده بود. قبلا آنها به جای ستایش جرات و شجاعت‏حسین[ع] به او دلسوزی می‏کردند. حالا مردم از معنای کامل مذهب آگاهتر شده‏اند. برای به‏دست آوردن مزایای بهتر در زندگی و برطرف شدن حاجتتان خود را به آب و آتش نزنید. در نظر مردم عادی ایران، حسین[ع]، به دلیل آنچه برای خدا و نثار جانش برای خدا انجام داد، یک حاجت‏دهنده محسوب می‏شد. او می‏توانست‏به آنها هر چه بخواهند اعطا کند، هر خواسته و هر میلشان را اجابت نماید. روضه‏خوان گفت، "الان خواسته‏یتان را مطرح کنید و او به تمام نیازهای شما پاسخ خواهد داد. امسال ما می‏دانیم که پیامش "مرگ" است. اگر شما می‏توانید بکشید، بکشید. اگر نمی‏توانید، در راه هدف بمیرید. یا بکشید یا کشته شوید، اما مثل حسین[ع] بر ضد سرکوب و ستمگری بجنگید.
اگر چه این زن بیان کننده عبارات فوق از سطح بالای معرفت مذهبی برخوردار بود، لیکن طرز تلقی او نمایانگر تمام عیار [طرز تلقی] بسیاری از شیعیان در آن زمان بود. در حقیقت، تا حدودی به دلیل نظام ارتباطاتی خیلی مؤثری که در میان فعالان قبل و بعد از انقلاب عمل می‏کرد، بین سخنرانیها و عقاید شخصیتهای مذهبی که از طریق تلویزیون، رادیو، مطبوعات، ضبط صوت، و مجامع عمومی منتشر می‏شد، و نیز در بحث در میان روستاییان ایران، تا حد قابل توجه‏ای شباهت وجود داشت.
همنوایی و انقلاب: ایدئولوژیهای نمادین:
بعد از انقلاب، بسیاری از مردم به محکوم کردن اعمال "خرافاتی" مثل جستجوی طلب از امامان و غذا دادن به احترام امامان به امید برآورده شدن خواسته یا قدرشناسی [از امامان] به دلیل اجابت آرزو ادامه دادند. مردم در قبال این گفته که امام حسین[ع] یک حاجت دهنده است موضع گرفتند و در مورد اینکه چگونه شاه و حکومتش در پشت معنی واقعی اسلام پنهان شده و به آنها یاد داده بودند که اسلام فقط به معنای گریه کردن و زدن به سر و صورتشان و برآورده شدن آرزوهایشان است، روشنگری می‏کردند. آنها می‏گفتند که حکومت مردم را درگیر در این امور می‏کند تا احساساتشان در این راه مشغول دارد و آنها را از علم به چگونگی شهادت امام حسین[ع] و محبوب خداشدن باز دارد. آنها شکوه می‏کردند که گریه و مویه در عاشورا بی‏فایده است - گریه شما را به جایی نمی‏رساند. راه پیروی از امام حسین[ع] این نیست. یک خانم انقلابی روشنفکر به من گفت که او اخیرا در یک مجلس روضه که به نیت امام حسین[ع] بر پا شده شرکت داشته است. روضه خوان خوشبینانه توضیح می‏داد که " این خانه همیشه در به‏دست آوردن حاجت از امام حسین خوش شانس بوده است. " دوستم با عصبانیت گفت، "نه! در مورد امام حسین به عنوان یک حاجت دهنده صحبت نکن. درباره جرات زیادش در مواجهه با مرگ بگو. گرچه او در برابر چشمانش شاهد مرگ تک‏تک گروهش بود لیکن هرگز جراتش را از دست نداد. جنگ تن به تن بود. او گرچه در نهایت کشته شد اما هرگز تسلیم نشد.
به هر حال، به موازات گذشت ماهها [از انقلاب]، طرز تلقیهای مردم نسبت‏به اعمال قدیمی روند نرم و ملایم به‏خود گرفت. مردم شروع کردند که بگویند گریستن، به سرو سینه زدن، و حتی فداکاری برای امام حسین[ع] به منظورهای ابزاری، جایگاه و منزلت‏خودشان را دارند. تمام این اعمال یک وظیفه مهم را تکمیل کرده بودند; آنها خاطره حسین[ع] و مبارزه‏اش را، در قلوب و افکار مردم زنده نگه داشته بودند به‏طوری‏که هرگاه فرصت فراهم می‏شد، حسین[ع] به عنوان ایدئولوژی الگو می‏توانست مطرح شود و به مردم در مبارزه بر ضد ستمگری کمک کند. مخبران برای من توضیح دادند که "گریستن برای حسین[ع] مقاومت انفعالی است، ما نباید به این فکر ادامه دهیم که گریه کردن برای حسین[ع]، موهوم پرستی است، البته حسین[ع] و حکومت عدل حسین[ع] نیز نباید فراموش شود. " مردم برای رسم گریستن برای حسین[ع ] اعتبار قائل بودند و خاطره‏اش را بر ضد تمام کجیها و نابرابریها در طی قرون متمادی زنده نگه داشتند. همان‏طور که یک مخبر خاطر نشان کرد، اکنون 1360 سال بعد از عاشورای کربلا، شما شاهد آنچه در سراسر ایران در عاشورای امسال اتفاق افتاد هستید، زیرا مردم متوجه نیرومندی جایگاه و منزلت گریه شدند، به خیابان رفتند، مشتهایشان را تکان دادند، و فریاد "مرگ بر شاه! زدند. "
اگر چه دو شخص نقل قول کننده یاد شده در امور مذهبی دارای تحصیلات عالیه بودند، لیکن این طرز تلقیها حتی در میان مردم بی‏سواد روستا نیز وجود داشت. به‏نظر می‏رسد برداشت‏بحث‏شده در این مقاله مبنی بر آنکه این دو ایدئولوژی متفاوت در عمل، دو روی یک سکه‏اند، در حال گسترش است. مردم به من توضیح دادند که اسلام شیعی فراهم کننده یک جهان بینی ویک راهنما برای مردمش می‏باشد، بدون اینکه به شرایط اجتماعی و سیاسی‏ای که در آن زندگی می‏کنند اهمیت دهد. اسلام مذهب منعطفی است که می‏توان آن را با تمام زمانها و مسائل انطباق داد. اسلام همواره متناسب [با مقتضیات زمان] است. لذا، در زمانی که یک حکومت‏سرکوبگر و جبار قوی بر تشیع نظارت و کنترل دارد، اسلام توصیه به سکوت می‏کند، زیرا بقای آن از اصول اولیه است. در چنین دورانی، مقاومت انفعالی است و صرفا شکل گریه به‏خود می‏گیرد. (15) یکی ممکن است اضافه کند که در چنین دورانی، ایدئولوژی شفیع برای فراهم کردن رفاه و آسایش در مواجهه با ناملایمات زندگی (زمانی که به‏نظر می‏رسد امیدی به ایجاد یک تغییر واقعی در وضعیت فرد نیست) مفید است. مع‏هذا، زمانی که شرایط به گونه‏ای است که می‏توان امیدوار بود که مبارزه بیهوده و عبث نخواهد بود، اسلام برای ایستادگی در مقابل ستمگری و بی‏عدالتی امید و الهام ایجاد می‏کند. وجود هر یک از این دو دیدگاه، به وجود دیگری بستگی دارد، و اسلام فی نفسه می‏تواند تنها به امید جهان‏بینی و استراتژی پایدار و باقی بماند. جنبه انقلابی اسلام، که بر طبق نظر طرفداران این تفسیر هسته حقیقی اسلام است، به ایدئولوژی امام حسین[ع] به عنوان شفیع وابسته است تا بتواند آن را در دوران اختناق و سرکوب سیاسی زنده و فعال نگه دارد. (16) دراین دوران، مردم خاطره حسین[ع ]را زنده نگه خواهند داشت زیرا آنها معتقدند که گریه و یاد او پاداش دنیوی و اخروی در پی دارد. از سوی دیگر، تصور شفیع بدون اسلام انقلابی - که هسته زندگی حقیقی مذهب است - بزودی به طبل تو خالی و دیوار فرو ریخته مبدل خواهد شد. معنای حقیقی اسلام از طریق عشق به امام حسین[ع] و فداکاری تنی چند از معتقدان روشن ضمیر زنده می‏ماند، هر چند که گاهی اکثریت قاطع معتقدان کمتر از این حد عمل می‏کنند.
با فرا رسیدن زمان عاشورای 1979، این درک از اهمیت اعمال سنتی در رابطه با امام حسین کاملا گسترش یافت. از این روی، آیت‏الله خمینی توانست اعلام کند، "هر چه در عاشورای گذشته انجام دادید، همان را نیز در این عاشورا عمل کنید. " به خاطر این اعمال، مذهب حقیقی زنده باقی مانده و خفیف و سبک شمرده نشده بود. همچنین، عاشورا بازگشت‏به اعمال سنتی بود. در واقع، مردم مصمم بودند تا شاهد عاشورای 1979 حتی بهتر و با عظمتتر از عاشورای سال قبل باشند.
در سالهای قبل از انقلاب، شرکت‏کنندگان در مراسم عزاداری عاشورا درحالی که با مشت‏به سینه و با زنجیر به پشت می‏زدند و عزاداری و نوحه خوانی می‏کردند یکصدا گریان فریاد می‏زدند که: "حسین، حسین، حسین" بر عکس، در جریان عاشورای 1978، راهپیمایان با مشتهای گره کرده در هوا، این عبارت را یکصدا فریاد می‏زدند: " مرگ بر شاه". عاشورای بعد از انقلاب 1979 شاهد ترکیبی از این اعمال بود و سازگاری بین دیدگاه امام حسین به عنوان شفیع و دیدگاه امام‏حسین به عنوان الگو را نمادین کرد. راهپیمایان عاشورا در سال‏1979، همراه با نوحه خوانی و زنجیرزنی، هم اشعار سنتی می‏خواندند و هم اشعار انقلابی.
ایدئولوژی و غیر شیعیان:
ایدئولوژی همچنین پاسخی بود به یارگیری غیرشیعیان به درون جنبش. بعضی از این افراد صادقانه علاقه‏مند به ایدئولوژی پیشرفته عرضه شده از سوی رهبران جنبش بودند و قضاوتشان آن بود که این ایدئولوژی نیز منعکس کننده طرز تلقیها ونیازهایشان است. آنها معتقد بودند که انقلاب سبب تحقق یافتن اهداف بیان شده از سوی این فعالان می‏شود. دیگران فقط با عمده‏ترین و فوریترین هدف جنبش - رهایی از دست‏شاه - و ابزارهایی که جنبش برای دستیابی به این هدف در نظر گرفته بود، موافقت داشتند. چند ماه بعد از انقلاب، یکی از فعالان چپگرای کرد به من گفت، "از همان ابتدا کردها می‏دانستند چه اتفاق خواهد افتاد. ما می‏دانستیم که یک جنبش مذهبی اجازه حکومت نمایندگی نمی‏دهد، می‏دانستیم که به کردها خود مختاری نخواهد داد. اما ما می‏دانستیم که بدون رهایی از شخص اول شاه، نمی‏توان به هیچ توفیقی دست‏یافت. می‏دانستیم که باید قدم اول را برداشت. لذا، در انقلاب فعال بودیم.
در مورد ایران، شعار"مرگ بر شاه" منعکس‏کننده احساساتی بود که همگی در جنبش با آن موافق بودند، احساساتی چون احساسات ضد شاه، ضد ستمگری و موافق عدالت، خودکفایی، و افتخار ملی. با اینهمه، در ذیل این سطح از موافقت، بسیاری از سطوح دیگر ایدئولوژی وجود داشت و موجد انسجام و همبستگی در میان گروهی از مردم بود که به ترتیب در سطوح پایین‏تر قرار داشتند. با توجه به تمرکز بر روی چند مفهوم مهم در پاره‏ای از نظامهای اعتقادی متفاوت، شعار "مرگ بر شاه" قادر شد تا احساسات مشترک توده‏های عظیم مردم - مردمی که در میان آنها در واقع اختلافات ایدئولوژیکی بزرگی وجود داشت - حول یک تلاش هماهنگ که به سرنگونی پرشور شاه منجر گشت، برپا دارد.
مفهوم ضد ستمگری و ضد اختناق در امام حسین[ع] به عنوان ایدئولوژی الگو اسلام شیعی، به همان اندازه که شیعیان را جذب کرد، غیرشیعیان را هم مجذوب ساخت. لذا، ایدئولوژی کارت برنده شیعه و غیر شیعه، هر دو، بود، هر چند که در مورد آنچه که می‏بایست‏بعد از تحقق هدف فوری رهایی خود از ستمگری رژیم شاه، صورت گیرد، اختلاف‏نظر وجود داشت.
هم شیعیان و هم غیر شیعیان از طریق ایدئولوژی و مشاهده شرایط و حوادث واقعی بود که مجذوب فرآیند انقلاب شدند. همین‏طور، هر دو گروه به طرق مشابه جنبه‏های دیگر انقلاب را تجربه کردند.
در میان هم شیعه و هم غیر شیعه، ایدئولوژی انقلابی از طریق شبکه‏های انجمنها، از طریق ادبیات، نوارهای ضبطصوت، سخنرانیها، و بحثهای بی‏انتها در میان دوستان و متحدان منتشر و پخش می‏شد. گروندگان به جنبش که سابقا در مورد دقت و مناسبت ایدئولوژی انقلابی با بحث، اطلاعات، و استدلال متقاعد شده بودند و اکنون به اجبار به شرکت در انقلاب کشیده می‏شدند نیز به طور مشخص شیعه نبودند. اظهار طرز تلقی و احساسات این امکان را برای یک ایرانی فراهم می‏آورد تا از خود بی‏خود یا به زبان فارسی"از خود گذشته" یا "از جان گذشته "گردد و این امر او را وادار می‏کند تا خود را در دل خطر و مهلکه بیندازد. این عبارت توسط مردمی به کار برده می‏شد که داشتند برای من آنچه که آنها یا دیگران را به شرکت در بعضی حوادث انقلابی برمی‏انگیخت توصیف می‏کردند; این حالت‏به شخصی مربوط می‏شود که خواهان دست کشیدن از زندگی است و دیگر بر اساس آنچه که زندگی‏اش را حفظ خواهد کرد تصمیم نمی‏گیرد. یک روستایی این مفهوم را به صورت زیر توضیح داد:
آدم باید محاسبه‏گر باشد و الا ممکن است کار بدی اتفاق بیفتد. اگر شما از زندگی خیلی مراقبت نکنید، درآن صورت دیگر محاسبه‏گر نیستید. اگر شما زندگی خودتان بخواهید باید محاسبه‏گر باشید. شما باید در مورد نتایج نهایی اقداماتتان فکر کنید. آیا شما می‏توانید نتیجه نهایی را تحمل کنید یا نمی‏توانید؟ اما زمانی‏که شما آنچنان ناراحت هستید که خیلی توجه‏ای به زندگی ندارید، در آن صورت حتی اگر امیدی ندارید که پیروزی قطعی خواهد بود، شما تا جایی که امکان دارد مبارزه خواهید کرد و برایتان اهمیتی ندارد که چه اتفاق می‏افتد. درست مثل زمانی‏که مردم به‏قدری در رژیم شاه ناراحت‏بودند که دیگر ترسی از تیربارها نداشتند. وقتی من دیگر به زندگی خودم توجه‏ای ندارم، وقتی دست از زندگی خودم کشیده‏ام، خیلی به شما نیازی ندارم. وقتی دیگر خواهان زندگی خودم نیستم، نیازی به کمکتان ندارم. اگر من بدانم تصمیم به مردن دارم، به سمت‏شخصی که مرا ناراحت می‏کند شلیک خواهم کرد. اگر او پشت مرا هدف بگیرد اهمیتی ندارد، زیرا من به‏هرحال تصمیم به مردن دارم.
مردم این حالت را احساس می‏کردند و این طرز تلقی را از طریق شنیدن یا شرکت در حوادثی که نیروهای نظامی حکومت‏با خشونت و بی‏عدالتی با مردم برخورد می‏کردند به‏دست آوردند. اکثر روستاییان فعال در مورد شرکتشان در یک حادثه مهیب مثل قتل‏عام در مسجد شاه یا مسجد "حبیب" در شیراز; حملات پلیس به دبیرستانها یا معلمان مدارس; و مقابله با نیروهای مسلح در خیابانها که با پرتاب گاز اشک‏آور و باتوم پلیس به سوی مردان و زنان کامل می‏شد، برای من دست کم یک داستان نقل کردند. به غیر از حوادث متعددی که در آن روستاییان به طور بالفعل درگیر بودند، در روستا، در شیراز، یا در شهرهای اطراف آن، در مورد این حوادث مصیبت‏بار در جاهای دیگر کشور که در طی آن مردم کشته یا مجروح می‏شدند، جریان مستمری از اخبار وجود داشت. برای نمونه چند مورد ذکر می‏شود: آتش زدن سینما رکس در آبادان، حمله حکومت‏به تظاهرکنندگان بدون سلاح در میدان ژاله تهران و مسجد کرمان، و گزارشهای نیروهای نظامی حکومت در مورد حمله به یک بیمارستان در مشهد و کشتن پزشکان، بیماران، و جوانان. این حوادث یکی پس از دیگری صورت می‏گرفت و روستاییان در مورد آنها بحث مستمر داشتند. روستاییان با شنیدن این حوادث از ترس و خشم و پرخاشگری‏شان و عزمشان مبنی بر اینکه آنها از پا نمی‏نشینند مگر اینکه شاه و حکومتی که این امور غیر انسانی را در مورد هموطنانشان مرتکب می‏شود دیگر وجود نداشته باشد به من خبر می‏دادند. شنیدن در مورد مرگ یک دوست‏یا خویشاوند نیز می‏توانست‏سبب این احساسات گردد یا می‏توانست در مورد یک شهید گمنام قبلی و اینکه کدام زن یا مرد و تحت چه شرایطی کشته شده آموزش دهد. با تجربه کسب شده از شیعیان و غیر شیعیان به یک اندازه، این احساسات موجب شدند تا ایرانیان تمام احتیاطها را کنار گذارند و در فعالیتهای انقلابی همچون تظاهرات و راهپیماییهایی که از مراسم انقلاب بود، شرکت کنند.
به همین صورت، احساسات و طرز تلقیهای برانگیخته شده توسط شرکت‏کنندگان در راهپیماییها و تظاهرات کاملا مؤثر افتاد، بودن اینکه وابستگی ایدئولوژیکی یا مذهبی‏شان اهمیتی داشته باشد. همین نفرت و خشم (که مدت زمان مدیدی به دلیل ترس پنهان شده بود) نسبت‏به یک دیکتاتوری سرکوبگر، سرور، سرفرازی، و غرور; و تعهد و اعتماد شدید توسط هر فردی تجربه شد و فقط به مسلمانان شیعی که در اعمال و مراسم عاشورای سنتی سالهای گذشته شرکت داشتند، اختصاص نداشت.
نتیجه‏گیری:
مراسم، بویژه راهپیماییها و تظاهرات و بطور مشخص تظاهرات تاسوعا و عاشورای 1978، نقش مهمی در انقلاب ایران ایفا کردند. این مراسم اعتماد و ایمان به پیروزی نهایی به‏وجود آوردند، به یارگیری اعضای جدید به درون جنبش کمک کردند، احساس وحدت و انسجام الهام نمودند، تعهد و عزم قویتر القا کردند، و نمایش کاملی از نیرومندی جنگ اعصاب و اخلاقی نشان دادند که در آن توده‏های بدون سلاح یک غول نظامی را از پا درآوردند. اما شرکت در مراسم انقلاب - تظاهرات و راهپیماییها - و درخود انقلاب خودکار و بی‏اختیار یعنی به صورت واکنش بدون فکر برخاسته از اعماق قلوب شیعیان به یک نیروی مذهبی بسیار کهن نبود. کاملا برعکس، از نظر مسلمانان شیعی، شرکت در راهپیمایی تاسوعا و عاشورا مستلزم شکستن حصار اعمال مذهبی سنتی و مراسم یادبود سنتی مرگ امام حسین[ع] بود. در حقیقت، بسیاری از شیعیان مخلص ازاین رفتار جا خوردند و ترسیدند که مبادا مردم، تقدس این دو روز مذهبی را به خاطر اموری که ماهیت دنیوی و سیاسی دارند لوث و آلوده کنند. مردم در نوع دیگری از مراسم، راهپیماییها و تظاهرات، فقط بعد از آنکه قبلا تصمیم گرفته بودند و به میزانی از تعهد نسبت‏به هدف رسیده بودند، شرکت کردند.
ارزیابی مجدد و عقلانی (تجسم شده در ایدئولوژی) از شرایط سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی واقعی، و نه دلبستگی واکنشی احساساتی به مراسم سنتی، ابزاری برای جمع کردن مردم دور هم برای انقلاب بود. شیعه برای ارزیابی طرز تلقیهای جهانی و فردی از آن، فکر کرد دو امکان محوری فراهم کند. هر دوی آنها با شهادت امام حسین[ع] ارتباط نزدیکی داشتند: حسین[ع ]به عنوان شفیع - که ایدئولوژی سکوت گرایان برای انطباق با روابط قدرت موجود بود; حسین[ع] به عنوان الگو - که ایدئولوژی انقلابی مبارزه بر ضد استبداد و ستمگری بود. ستم اجتماعی همه جانبه و تغییر روابط اقتصادی و اجتماعی در خود روستا[ی علی آباد] با ضعیف شدن ایدئولوژی سنتی حسین[ع] به عنوان شفیع مناسب و مساعد بود. تصور انقلابی از مفهوم حسین[ع]، برداشت توده‏های شیعی را از مذهبشان و، برای بسیاری، از عامل تجدید حیات میراث و هویت اسلامی‏شان دگرگون ساخت. از نظر دیگران، ایدئولوژی پیشرفته اسلام انقلابی محرک و انگیزه‏ای برای شرکتشان[در انقلاب] به امید تحقق اهداف و منافع سیاسی‏شان فراهم کرد. در هر حال، این ایدئولوژی، با جذب کوچکترین مخرج مشترک گروههای دیگری آرمانها و باورهایشان کاملا در تباین بودند، توانست کنش اجتماعی تعداد زیادی از مردم را - دست کم تا وقتی که هدفشان مشترک بود (سرنگونی رژیم شاه) متحقق سازد.