پدیدآورنده:سید مهدی فاطمی ،
،
با این که بیش از هزار و سیصد صد سال از واقعه جانسوز عاشورا میگذرد، اما هنوز عاشورا چشمه جوشان حماسه و آزادگی و رمز جهاد پایدار برای ماندگاری آیین الهی است; آیینی پیام آور توحید و عدل و در خور شان والای انسان، تا به برکتشعور خدادادی و شور حقیقتخواهی، شایسته جانشینی پروردگار در زمین گردیده، جان او تجلی گاه توحید و عدل شود.
«عبدالله العلائلی» از علمای اهل سنت در توصیف عاشورا مینویسد:
«شیعیان، مراسم یاد بود عاشورا را برای پند گرفتن و یادآوری بر پا میدارند و آن مراسمی بس بزرگ است، زیرا این مراسم یادآور پندها و درس قهرمانی جهاد و فداکاری در راه دین بوده و با یاد آن قهرمانان، روح بلند پرورش مییابد. امروز برگزاری این مراسم از لازمترین وظایف در این مرحله از انقلاب ماست» . (1)
با نگاهی به سخنان امام خمینیقدس سرهاز پیش از انقلاب اسلامی تاکنون، بخوبی در مییابیم که معظم له کلیه رفتارها و موضعگیریهای خود را بر اساس آن واقعه تنظیم و عملی نموده است; زیرا فرهنگ عاشورا، فرهنگی همه جانبه است که ابعاد گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی، عرفانی، نظامی و... را در بر میگیرد. اندیشه زندگی امام خمینیقدس سره نیز این گونه بوده و دارای ابعاد مختلف یاد شده میباشد.
در یک جمله میتوان گفت که امام خمینی تمام هویت انقلاب اسلامی را به عاشورا گره زده و میفرماید:
«انقلاب اسلامی ایران پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است.»
درسهای عاشورا از منظر امام خمینی قدس سره
1. نفی اندیشه جدایی دین از سیاست
یکی از مهمترین مشخصههای سیاسی عاشورا مساله پیوند و ارتباط دین و سیاست است .
امام حسین علیه السلام با حضور اجتماعی و قیام علیه حکومت، در حقیقت درصدد دخالت در سیاستبود و همین مساله را به عنوان یک تکلیف جهتحرکت و نهضتخویش قرار داد. امام برای خود یک ضرورت میدانست که برای سست نمودن پایههای حکومتستمگران و برقراری حکومت عدل الهی تلاش کند و همین امر از مهمترین مشخصههای یک اقدام حکومتسیاسی است .
امام خمینی قدس سره با الهام از این حرکت امام حسین علیه السلام نسبتبه مسایل جامعه حساس بود و در برابر ستمها و ظلمهای رژیم پهلوی قیام نمود و مردم و جهان اسلام را به حمایت از دین خلا دعوت کرد.
امام خمینی قدس سره همواره معتقد بود که جامعه اسلامی از صدر اسلام تاکنون مبتلا به این اندیشه منحرف سکولاریزم (جدایی دین از سیاست) بوده که در دوره اخیر به اوج خود رسیده است:
«این یک نقشه شیطانی بوده است که از زمان بنی امیه و بنی عباس طرح ریزی شده است و بعد از آن هم هر حکومتی که آمده است تایید این امر را کرده است و اخیرا هم که راه شرق و غرب به دولتهای اسلامی باز شده، این امر در اوج خودش قرار گرفت که اسلام یک مساله شخصی بین بنده و خداست و سیاست از اسلام جداست و نباید مسلمان در سیاست دخالت کند و نباید روحانیون وارد سیاستبشوند» . (2)
امام در حقیقتبا الهامگیری از حرکتسیاسی - دینی عاشورا در صدد پاسخ گویی به سؤالات ذیل بود که امروز حکومت اسلامی الگویی جهت ملل مستضعف برگزیده است:
- آیا دین داری، خداپرستی به مرزهای سیاست محدود میشود؟
- آیا پیامبران و اوصیای الهی از دخالت در امور سیاسی احتراز مینمودند؟ و آیا انجام رسالتبزرگ آنان مبنی بر اقامه قسط عدالت اجتماعی بدون دخالت در امور سیاسی ممکن است؟
امام خمینی ریشه این تز انحرافی را یک توطئه تاریخی دانسته که در صدد تغییر روند تاریخ دینی بوده است. ایشان میفرماید:
«طرح مساله جدا بودن سیاست از روحانیت، چیز تازهای نیست. این مساله در زمان بنی امیه طرح شد و در زمان بنی عباس قوت گرفت. در این زمانهای اخیر هم که دستهای بیگانه در ممالک باز شد، آنها هم به این مساله دامن زدند، به طوری که مع الاسف بعضی از اشخاص متدین و روحانیون متعهد هم باور شان آمده است...» . (3)
امام خمینی در یک بر آورد صحیح، اهداف این سیاستشیطانی را بیان کرده و همگان را به توجه و تامل در آن دعوت نموده است .
این اهداف و آثار عبارتند از :
الف: استعمار، استثمار و استضعاف ملتها; (4)
ب: محدود شدن فقاهتبه احکام فردی و عبادی در منطق نا آگاهان; (5)
پ: غفلت از آیات سیاسی - اجتماعی قرآن و بسیاری از ابواب فقهی; (6)
ت: مطرح شدن ارزش منفی برای روحانیون سیاسی; (7)
ث: تاخت و تاز امریکا و ابرقدتها در بلاد مسلمین. (8)
2. عدالت اجتماعی
آن چه پس از دوران نبی مکرم اسلام تازمان شهادت امام حسین علیه السلام مطرح بوده، این است که چه آفتهایی سبب شد تا حکومتسلطنتی اموی بر مسلمانان حاکم شود؟ چگونه ارزشها و مقدساتی که در جامعه ریشه دوانده بودند، به تدریج رنگ باختند و به شعارهای ظاهری و بی محتوی تبدیل شدند؟
پاسخ اجمالی همه این سؤالها عدم وجود عدالت اجتماعی است. ایجاد نظام طبقاتی، تبعیض و نابرابریهای اجتماعی سبب شد تا نظام عقیدتی، اخلاقی و سیاسی جامعه نیز متحول شود و پذیرش معیارها و اصول اقتصادی مکتب اسلام برای مردم میسر نگردد.
امام حسین علیه السلام یکی از اهداف قیام خود را عدالت اجتماعی دانسته و در خطبهای این گونه بیان میدارد:
«...و یا من المظلمون من عبادک...
... [یکی از اهداف این است که] ستمدیدگان از بندگان تو امنیتیابند» . (9)
مسلم است که این عدالت و امنیت زمانی تحقق عینی پیدا خواهد کرد که ستم و ستمگران نابود شده و عدالت اجتماعی حاکم گردد.
امام خمینیقدس سره هم به تبع جدش امام حسین علیه السلام در مقابل ستمگران زمان خود قد علم کرده و ضمن مبارزهای جانانه میفرماید:
«زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب الامر و زندگی همه انبیای الهی این معنا بوده است که میخواستند در مقابل جور، حکومت عدل را درست و بر پا کنند.»
«سید الشهدا وقتی میبیند که یک حاکم ظالمی در بین مردم دارد حرکت میکند، تصریح میکند که اگر کسی ببیند که حاکم جائری در بین مردم حکومت میکند، به مردم ظلم میکند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند... و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: هر که ساکتبنشیند و تغییر ندهد این را، جایش همان یزید [حاکم ستمگر] است..» . (10)
3. اصلاح اجتماعی امت اسلامی
امام حسین علیه السلام در خطبهای، انگیزه قیام خود را این گونه اعلام مینماید:
«اللهم انک تعلم انه لم یکن ماکان منا تنافسا فی سلطان و لا التماسا من فضول الحطام، ولکن لنری المعالم من دینک و تظهر الاصلاح فی بلادک; (11)
خدای من تو میدانی آنچه از ما صادر شد به انگیزه رقابت در سلطنت و تمنای زیادیهای دنیا نبود، بلکه برای این بود که نشانههای آشکر دین تو را بنگریم و اصلاح را در سرزمینهای تو آشکار سازیم...»
امام خمینی قدس سره این عبارت حضرت اباعبدالله علیه السلام را به عنوان مؤیدی برای اثبات بحث ولایت فقیه خود آورده و با استناد به آن میفرماید:
«مضمون روایتشاهد بر این است که از لسان معصوم صادر شده و مضمون صادقی است» . (12)
بر این اساس بسیاری از سخنان حضرت امام خمینی در جهت اصلاح جامعه و آن را نه تنها وظیفه خود، بلکه وظیفه هر فرد دیگری میدانست. ایشان میفرماید:
«کوشش کنید که احکام اسلام را، هم عمل کنید و هم وادار کنید که دیگران عمل کنند. همان طوری که هر شخص و هر فردی موظف است که خودش را اصلاح کند، موظب است که دیگران را هم اصلاح کند...» . (13)
«سید الشهدا علیه السلام روی همین میزان، خود و اصحاب و انصار خویش را فدا کرد که فرد باید فدای جامعه بشود تا جامعه اصلاح گردد «لیقوم الناس بالقسط» باید عدالت در بین مردم و جامعه تحقق پیدا کند.
برای سیدالشهدا تکلیف بود قیام کند، خونش را بدهد تا این که این ملت را اصلاح کند و همین طور هم کرد» . (14)
«امام حسین در وصیت معروف خود به برادرش محمد حنفیه، آن گاه که مدینه را قصد مکه ترک گفت، بر آرمان اصلاح طلبی قیام خود تصریح کرد و فرمود: انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی; بدین جهت از مدینه خارج شدم که امت جدم را اصلاح کنم» . (15)
4. مبارزه با منکرات
یکی دیگر از نکات برجسته عاشورا مساله مبارزه با منکرات بود که حکومت اموی عامل اصلی پیدایش و گسترش آن در جامعه اسلامی بودند.
امام در وصیت نامه خود این رسالت را تذکر داده و میفرمایند:
«ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابی طالب;
میخواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره جدم و پدرم علی بن ابی طالب عمل کنم» . (16)
میدانیم که هر گاه امر به عروف و نهی از منکر در جامعهای رواج یابد، سبب خواهد شد که برای انسان مسؤولیت اجتماعی آفریده شود تا نسبتبه آن چه در امور مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه میگذرد بی تفاوت و بی تحرک نباشد.
هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر مبتنی بر فهم صحیح از دین باشد و از سیره نبوی و علوی; یعنی معیارهای خالص اسلام سرچشمه بگیرد، جامعه را از حالتسکون و ایستایی خارج نموده و منجر به بالندگی و سازندهگی آن میگردد.
امام خمینیقدس سره همانند موضعگیریهای سیدالشهداء علیه السلام با تکیه بر آن رفتارها میفرمودند:
«این که حضرت اباعبدالله نهضت و قیام کرد با عدد کم در مقابل این [حکومتیزید] برای این بود که گفتند: تکلیف من است که استنکار کنم و نهی از منکر کنم.»
«انگیزه این بوده که معروف را اقامه و منکر را از بین ببرد. انحرافات، همه از منکرات است. غیر خط مستقیم توحید هر چه هست، منکرات است. این باید از بین برود و ما که تابع حضرت سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش و انگیزهاش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود، من جمله قضیه حکومت جور.»
«سیدالشهدا همه عمرش و همه زندگیش را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم و جلوگیری از مفاسدی که حکومتها در دنیا ایجاد کردند، صرف نمود و تمام زندگیش را صرف این کرد که حکومت جور بسته بشود و از بین برود، معروف در کار باشد و منکرات از بین برود» . (17)
5. فرهنگ آزادی و آزادگی و کرامت انسانها
تمام اصحاب فداکار سیدالشهدا - در واقعه کربلا از انسانهای آزادهای بودند که ذلت و خواری و تمنیات دنیوی و مادی لحظهای در جوهره و ماهیت آنها جای نداشت.
این گروه که در برابر سپاه سی هزار نفری یزید کمترین ترس به خود راه ندادند، تا آخرین لحظه مقابل دشمنان ایستادند و جنگیدند و به فیض شهادت نایل آمدند.
عقیله بنی هاشم، پرچمدار پیام کربلا در مقابل حکومت جور و ظلم یزید با وجود تحمل مصائب بسیار، ضمن مقاومت و ایستادگی، به افشاگری حکومت وقت پرداخت و فرمود:
«...ای یزید! به خدا سوگند [با این جنایتها که انجام دادی ] نشکافتی مگر پوستبدن خود را و پاره پاره نکردی، مگر گوشتخود را. .. گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردهاند، بلکه آنها زندهاند و در پیشگاه پروردگاشان روزی میخورند.
این را هم بدان، آن کسانی هم که کار را برای تو فراهم ساخته و تو را بر گروه مسلمانان سوار نمودند، به کیفر خود خواهند رسید و بدانند که ستمگران را بد کیفری در پیش است...
قدر و مقام تو را بسیار پست میدانم... بدان که رای و تدبیرت سست و روزگارت اندک و انگشتشمار و جمعیت تو رو به پراکندگی است، در روزی که منادی خدا فریاد زند: «الا لعنة الله علی االظالمین» ; همانا لعنتخدا بر ستمکاران باد.»
امام خمینی هم از نسل همین انسانهای آزاده و دلاور بود. او هرگز لحظهای زیر بار ظلم و ستم ظالمین نرفت و با تحمل زندان، تبعید، خطرات جانی، شهادت فرزند و... دشمن را به زانو در آورده و میفرماید:
«من اکنون قلب خود را برای سر نیزههای مامورین شما حاضر کردهام، ولی برای قبول زورگوییها و خضوع در مقابل جبارهای شما حاضر نخواهم بود» . (18)
«ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد، ماهی که خون بر شمشیر پیرز گشت، ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ بطلان بر جبهه ستمکاران و حکومتهای شیطانی زد. ماهی که امام مسلمین، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت، ماهی که باید آزادی خواهان، استقلال طلبان و حق گویان بر تانکها و مسلسلها و جنود ابلیس غلبه کنند و کلمه حق باطل را محو نماید» . (19)
نتیجه
امام خمینیقدس سره با تاسی به قیام خونبار عاشورا، توانست نهضت عظیم خود را به ثمر برساند و مجددا به احیای ارزشهای فراموش شده توفیق یابد. نمونههایی از ارزشهای مشترک که این دو نهضت مقدس (عاشورا و انقلاب اسلامی) به آنها راحتبخشید، عبارتند از:
1. احیای روحیه آزادگی و ذلت ناپذیری ;
2. شجاعت و شهامت و پرهیز از مصلحت اندیشی و راحتطلبی;
3. احیای روحیه شهادتطلبی ;
4. احیا و تحقق فریضه امر به معروف و نهی از منکر;
5. ایمان به جهاد فی سبیل الله ;
6. مقاومت و پایداری و پشتکار در راه مبارزه ;
7. احیای جنبههای اخلاقی، مروت، ایثار و ... .
پینوشتها
1) سموالمعنی فی سمو الذات، او اشعة من حیاة الحسین، ص 121، عبدالله العلائلی، چاپ دوم، سال 1359 ق، مطبعة الکشاف، بیروت.
2) صحیفه نور، ج 16، ص 232.
3) همان، ج 16، ص 248.
4) همان، ج 18، ص 88.
5) همان، ج 21، ص 91.
6) همان، ج 15، ص 56.
7) همان، ج 15، ص 19.
8) همان، ج 17، ص 53.
9) در این زمینه ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 269; شرح الائمة، سید محمد امین، ج 1، ص 215; تاریخ کامل، ابن اثیر، ج 3، ص 194.
10) فرهنگ عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص 23- 42.
11) تحف العقول، ص 243.
12) ولایت فقیه، سید روح الله خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، چاپ اول، 1273، ص 337.
13) پابه پای آفتاب، امیر رضا ستوده، ج 1، ص 118.
14) فرهنگ عاشورا در پبام و کلام امام خمینی، ص 41 و 37.
15) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 44، ص 331; مقتل المقرم، 156.
16) اللهوف، سیدبن طاووس، ص 10،
17) فرهنگ عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص 33، 38، 39.
18) کلمات قصار، پندها و حکمتها، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ اول، 1372، ص 228.
19) قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص 23.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر