پدیدآورنده:سکینه ایزدپناه،
چهارده رکعت عشق بخش جدیدی است که پس از این میهمان شما عزیزان همراه دیدارآشناست قصد داریم در این دو صفحه هر بار چهارده رکعت عشق را به امامت استاد علامه شهید مطهری اقامه کنیم. این بار به سراغ استاد رفتیم تا چهارده رکعت ما را میهمان کربلا کند. این نمازهای عاشورایی چقدر به ما چسبید. آنچه میخوانید تنها بخشهایی است از چهل صفحه اول کتاب حماسه حسینی است. کتابی که به شما توصیه میکنیم حتما در طول محرم و صفر آن را بخوانید. به هر حال با اجازه از استاد این بخشها را با هم میخوانیم.
دیدارآشنا
این استحماسه انسانی
1. قهرمان دوستی و قهرمان پرستی در سرشتبشر است. او از قهرمان ملت و قوم خودش تحلیل میکند نه از قهرمان دیگری. حماسههایی مثل رستم و سهراب حماسه قومی استیعنی اختصاص به یک قوم و نژاد معین و یک آب و خاک معین دارد.
حسین یک شخصیتحماسی است، اما حماسه انسانیت، نه حماسه قومیت. سخن حسین، عمل حسین، روح حسین، همه چیز حسین هیجان است، تحریک است، درس است. عاشورا دو صفحه دارد.
2. صفحه سیاه که فقط در آن جنایتبینظیر یا کمنظیر است. حساب کردم 21 نوع پستی و لثامت در این جنایت دیدم. از این نظر حادثه عاشورا یک جنایت و یک تراژدی است. در این صفحه کشتن بیگناه و شیرخواری میبینم و... از جنبه جنایی آن که میخورد قهرمان نیست آن بیچاره مظلوم است.
قهرمان حادثه در این گناه یزید بن معاویه است. در این صفحه بشریتسرافکنده است. این صفحهای است که ملک اعتراض میکند. «اتجعل فیها من یعد فیها و یفک الدحار»
این تاریخچه صفحه دیگری دارد که قهرمان آن صفحه دیگر یزید نیست در آنجا قهرمان حسین است. دیگر جنایت نیستبلکه حماسه است افتخار و نورانیت است تجلی حقیقت انسانیت است. تجلی حق پرستی است. اینجا بشریتحق دارد به خودش ببالد. و خدا در جواب آنها (ملائک) میگوید: «انی اعلم ما لا تعلمون»
3. حسین را یک روز کشتند و سر او را از بدن جدا کردند، اما حسین که فقط این تن نیستحسین که مثل من و شما نیست، حسین یک مکتب است و بعد مرگش زندهتر میشود. دستگاه بنیامیه خیال کرد که حسین را کشت و تمام شد ولی بعد فهمید که مرده حسین از زنده حسین با اهمیتتر است، تربتحسین کعبه صاحبدلان شد.
4. اینکه گفتند رثای حسین بن علیعلیه السلام باید همیشه زنده بماند حقیقتی است و خود پیامبر و ائمه اطهار گفتهاند این یادآوری نباید فراموش شود و باید اشک مردم را همیشه بگیرید اما در رثای یک قهرمان، پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص شوید. در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا کنید و شما هم عدالتخواه بشود، شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید.
5. یک سؤالی مطرح میشود که مسیحیان روز شهادت عیسی مسیح را جشن میگیرند. ولی [شیعیان] روز شهادت حسین بن علیعلیه السلام مرثیهخوانی و گریه میکنند و عمل آنها بر عمل اینها ترجیح دارد. چون آنها شهادت را برای مسیح موفقیت میدانند؟
جواب این است که اولا دنیای مسیح که شهادت را جشن میگیرند روی اعتقاد خرافی است که میگوید مسیح کشته شد تا بار گناهان ما بریزد و چون به خیال خودش سبکبال شده آن را جشن میگیرد. ثانیا اسلام یک دین اجتماعی است و مسیحیت دینی که همه چیزی که دارد اندر اخلاقی است از نظر اسلام شهادت حسین بن علی از دیدگاه فردی یک موفقیتبود.
اما حادثه عاشورا از جنبه اجتماعی و نسبتبه کسانی که مرتکب آن شدند مظهر یک انحطاط در جامعه اسلامی بود لذا دائما باید یادآوری بشود که دیگر چنین کاری را مرتکب نشوند این همان آخی است که یک ملت میگویند. ثالثا برای صیقل دادن احساسات اسلامی و انسانی است.
6. مرد بزرگ روحش صاحب حماسه است، خواه برای خودش کار کرده باشد یا برای یک ملت و یا برای بشریت و بالاتر خودش را خدمتگزار هدفهای کلی خلقتبداند و اسم آن را «رضای خدا» میگذارد. اسکندر در روحش یک حماسه وجود داشته است. ناپلئون همینطور، همه اینها یک اراده بزرگ هستند. یک حماسه بزرگ هستند ولی حماسه مقدس نیستند. چون میخواستند شخصیتخود و ملتخود را توسعه دهند لذا از نظر یک ملتیک قهرمان ملی است ولی از نظر ملت دیگر جنایتکار است.
7. حماسه مقدس آن کسی است که روحش برای خود، نژاد خود، ملتخود موج نمیزند. او اساسا چیزی را که نمیبیند شخص خود است، او فقط حق و حقیقت را میبیند. یک جهتحماسه مقدس این است که هدفش مقدس است. دومین جهت تقدس این است که در شرایط خاصی که هیچ کس گمان نمیبرد قرار گرفتهاند. کلام و سخن است در یک خاموشی مرگبار. سومین جهت تقدس این است که در آن یک رشد و بینش نیرومندی وجود دارد یعنی این قیام و حماسه از آن جهت مقدس است که قیامکننده چیزی را میبیند که دیگران نمیبینند.
8. اساسا روح که بزرگ شد تن به زحمت میافتد و تن چارهای ندارد جز آنکه به دنبال روح بیاید و به زحمتبیفتد. اما روح کوچک به دنبال خواهشهای تن میرود و هرچه تن فرمان بدهد اطاعت میکند.
روح وقتی که بزرگ شد، باید در روز عاشورا سیصد زخم به بدنش وارد شود آن وقتی که در زیر سم اسبها لگدمال میشود جریمه یک روحیه بزرگ را میدهد. جریمه حقپرستی را میدهد.
9. شهید کسی است که یک روح بزرگ دارد. کسی است که در راه عقیده کشته شده، کسی است که برای خودش کار نکرده است، کسی است که در راه حق و حقیقت و فضیلت قدم برداشته است. شهید کسی است که به خون خودش ارزش میدهد.
10. هیچ کس به اندازه شهید به بشریتخدمت نکرده است. چون آنها هستند که راه را برای دیگران باز میکنند و برای بشر آزادی را به هدیه میآورند. برای بشر محیط عدالتبه وجود میآورند. که دانشمندان به کار خود مشغول باشند، و هرکس کار خودش را انجام میدهد. ابنسینا «قانون» نوشت. سعدی ذوق خودش را در «بوستان» و «گلستان» نشان نداد. مگر این نیست که از پرتو شهدا، آنها این تمدن عظیم را پایهگذاری کردند.
11. روانشناسان کوشش میکنند برای روحیهها یک کلید شخصیت پیدا کنند میگویند هر کس یک کلید معین دارد اگر آن را پیدا کند سراسر زندگی او را میتواند توجیه کنید. ادعای اینکه کسی بگوید من کلید شخصیت کسی مانند حسین بن علی را به دست آوردهام، ادعای گزافی است. اما اینقدر میتوانم ادعا کنم که در حدودی که من حسین را شناختم و تاریخچه زندگی او را خواندهام، به نظر من کلید شخصیتحسین حماسه است، شور است، ایستادگی و حقپرستی است.
12. هر کس دیگری در شرایطی قرار بگیرد که حسین بن علی در شب عاشورا قرار گرفت، زبان به شکایتبازی میکند. این را تاریخ گواهی میدهد، میگویند: وقتی ناپلئون در مسکو دچار آن حادثه شد گفت: افسوس که طبیعت چند ساعتبا من مخالفت کرد. دیگری دستش را به هم میزد و میگفت: روی تو ای روزگار سیاه باد که ما را به این شکل درآوردی. اما حسین بن علیعلیه السلام اصحابش را جمع میکند چنانکه گویی روحش از هر شخص موفقی بیشتر موج میزند و میفرماید: «انثی علی الله احسن الثناء واحمده علی السراء و الضراء اللهم انی احمدک علی ان کرمتنا بالنبوة و علمتنا القرآن و فقهنا فی الدین»
مثل کسی که محیط برایش مساعد است. واقعا مساعد بود برای کسی که میبیند در راه خودش قدم برداشته، او جز لباس شکر چیزی نمیبیند .
13. باور نکنید که اباعبدالله این جمله را داشته باشد که «اسقدنی شربة من الماء فقد نشطت کبدی» من این جمله را در جایی ندیدم. حسین اهل این جور درخواستها نبود بلکه او در مقابل لشکر دشمن میایستد و فریاد میزند: مردم کوفه! آن ناکس پسر ناکس، آن زنازاده پسر زنازاده، امیر شما، فرمانده کل شما به من گفته است که یکی از این دو کار را انتخاب کن. یا شمشیر یا تن به ذلت دادن. آیا من تن به ذلتبدهم؟ هیهات که ما زیر ذلتبرویم. ما تن خودمان را در جلوی شمشیرها قرار میدهیم ولی روح خودمان را در جلوی شمشیر ذلت هرگز فرود نمیآوریم. خدای من راضی نیست میگوید نکن، پیغمبر میگوید نکن، آن دامنهایی که من آنها بزرگ شدم به من میگوید تن به ذلت مده.
14. در روز عاشورا حسینعلیه السلام حد آخر مقاومت را هم میکند. دیگر وقتی است که به کلی توانایی از بدنش سلب شده است. یکی از تیراندازان ستمکار، تیر زهرآلودی را به کمان میکند و به سوی اباعبدالله میاندازد که در سینه اباعبدالله مینشیند و آقا دیگر بیاختیار روی زمین میافتد چه میگوید؟ آیا در این لحظه تن به ذلت میدهد؟ آیا خواهش و تمنا میکند؟ نه بلکه بعد از گذشت این دوره جنگیدن رویش را به سوی همان قبلهای که از آن هرگز منحرف نشده است میکند و میگوید: «رضا بقضائک و تسلیما لامرک و لا معبدد سواک یا غیاث المستغیثین» این استحماسه الهی این استحماسه انسانی!
چهارده رکعت عشق بخش جدیدی است که پس از این میهمان شما عزیزان همراه دیدارآشناست قصد داریم در این دو صفحه هر بار چهارده رکعت عشق را به امامت استاد علامه شهید مطهری اقامه کنیم. این بار به سراغ استاد رفتیم تا چهارده رکعت ما را میهمان کربلا کند. این نمازهای عاشورایی چقدر به ما چسبید. آنچه میخوانید تنها بخشهایی است از چهل صفحه اول کتاب حماسه حسینی است. کتابی که به شما توصیه میکنیم حتما در طول محرم و صفر آن را بخوانید. به هر حال با اجازه از استاد این بخشها را با هم میخوانیم.
دیدارآشنا
این استحماسه انسانی
1. قهرمان دوستی و قهرمان پرستی در سرشتبشر است. او از قهرمان ملت و قوم خودش تحلیل میکند نه از قهرمان دیگری. حماسههایی مثل رستم و سهراب حماسه قومی استیعنی اختصاص به یک قوم و نژاد معین و یک آب و خاک معین دارد.
حسین یک شخصیتحماسی است، اما حماسه انسانیت، نه حماسه قومیت. سخن حسین، عمل حسین، روح حسین، همه چیز حسین هیجان است، تحریک است، درس است. عاشورا دو صفحه دارد.
2. صفحه سیاه که فقط در آن جنایتبینظیر یا کمنظیر است. حساب کردم 21 نوع پستی و لثامت در این جنایت دیدم. از این نظر حادثه عاشورا یک جنایت و یک تراژدی است. در این صفحه کشتن بیگناه و شیرخواری میبینم و... از جنبه جنایی آن که میخورد قهرمان نیست آن بیچاره مظلوم است.
قهرمان حادثه در این گناه یزید بن معاویه است. در این صفحه بشریتسرافکنده است. این صفحهای است که ملک اعتراض میکند. «اتجعل فیها من یعد فیها و یفک الدحار»
این تاریخچه صفحه دیگری دارد که قهرمان آن صفحه دیگر یزید نیست در آنجا قهرمان حسین است. دیگر جنایت نیستبلکه حماسه است افتخار و نورانیت است تجلی حقیقت انسانیت است. تجلی حق پرستی است. اینجا بشریتحق دارد به خودش ببالد. و خدا در جواب آنها (ملائک) میگوید: «انی اعلم ما لا تعلمون»
3. حسین را یک روز کشتند و سر او را از بدن جدا کردند، اما حسین که فقط این تن نیستحسین که مثل من و شما نیست، حسین یک مکتب است و بعد مرگش زندهتر میشود. دستگاه بنیامیه خیال کرد که حسین را کشت و تمام شد ولی بعد فهمید که مرده حسین از زنده حسین با اهمیتتر است، تربتحسین کعبه صاحبدلان شد.
4. اینکه گفتند رثای حسین بن علیعلیه السلام باید همیشه زنده بماند حقیقتی است و خود پیامبر و ائمه اطهار گفتهاند این یادآوری نباید فراموش شود و باید اشک مردم را همیشه بگیرید اما در رثای یک قهرمان، پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص شوید. در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا کنید و شما هم عدالتخواه بشود، شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید.
5. یک سؤالی مطرح میشود که مسیحیان روز شهادت عیسی مسیح را جشن میگیرند. ولی [شیعیان] روز شهادت حسین بن علیعلیه السلام مرثیهخوانی و گریه میکنند و عمل آنها بر عمل اینها ترجیح دارد. چون آنها شهادت را برای مسیح موفقیت میدانند؟
جواب این است که اولا دنیای مسیح که شهادت را جشن میگیرند روی اعتقاد خرافی است که میگوید مسیح کشته شد تا بار گناهان ما بریزد و چون به خیال خودش سبکبال شده آن را جشن میگیرد. ثانیا اسلام یک دین اجتماعی است و مسیحیت دینی که همه چیزی که دارد اندر اخلاقی است از نظر اسلام شهادت حسین بن علی از دیدگاه فردی یک موفقیتبود.
اما حادثه عاشورا از جنبه اجتماعی و نسبتبه کسانی که مرتکب آن شدند مظهر یک انحطاط در جامعه اسلامی بود لذا دائما باید یادآوری بشود که دیگر چنین کاری را مرتکب نشوند این همان آخی است که یک ملت میگویند. ثالثا برای صیقل دادن احساسات اسلامی و انسانی است.
6. مرد بزرگ روحش صاحب حماسه است، خواه برای خودش کار کرده باشد یا برای یک ملت و یا برای بشریت و بالاتر خودش را خدمتگزار هدفهای کلی خلقتبداند و اسم آن را «رضای خدا» میگذارد. اسکندر در روحش یک حماسه وجود داشته است. ناپلئون همینطور، همه اینها یک اراده بزرگ هستند. یک حماسه بزرگ هستند ولی حماسه مقدس نیستند. چون میخواستند شخصیتخود و ملتخود را توسعه دهند لذا از نظر یک ملتیک قهرمان ملی است ولی از نظر ملت دیگر جنایتکار است.
7. حماسه مقدس آن کسی است که روحش برای خود، نژاد خود، ملتخود موج نمیزند. او اساسا چیزی را که نمیبیند شخص خود است، او فقط حق و حقیقت را میبیند. یک جهتحماسه مقدس این است که هدفش مقدس است. دومین جهت تقدس این است که در شرایط خاصی که هیچ کس گمان نمیبرد قرار گرفتهاند. کلام و سخن است در یک خاموشی مرگبار. سومین جهت تقدس این است که در آن یک رشد و بینش نیرومندی وجود دارد یعنی این قیام و حماسه از آن جهت مقدس است که قیامکننده چیزی را میبیند که دیگران نمیبینند.
8. اساسا روح که بزرگ شد تن به زحمت میافتد و تن چارهای ندارد جز آنکه به دنبال روح بیاید و به زحمتبیفتد. اما روح کوچک به دنبال خواهشهای تن میرود و هرچه تن فرمان بدهد اطاعت میکند.
روح وقتی که بزرگ شد، باید در روز عاشورا سیصد زخم به بدنش وارد شود آن وقتی که در زیر سم اسبها لگدمال میشود جریمه یک روحیه بزرگ را میدهد. جریمه حقپرستی را میدهد.
9. شهید کسی است که یک روح بزرگ دارد. کسی است که در راه عقیده کشته شده، کسی است که برای خودش کار نکرده است، کسی است که در راه حق و حقیقت و فضیلت قدم برداشته است. شهید کسی است که به خون خودش ارزش میدهد.
10. هیچ کس به اندازه شهید به بشریتخدمت نکرده است. چون آنها هستند که راه را برای دیگران باز میکنند و برای بشر آزادی را به هدیه میآورند. برای بشر محیط عدالتبه وجود میآورند. که دانشمندان به کار خود مشغول باشند، و هرکس کار خودش را انجام میدهد. ابنسینا «قانون» نوشت. سعدی ذوق خودش را در «بوستان» و «گلستان» نشان نداد. مگر این نیست که از پرتو شهدا، آنها این تمدن عظیم را پایهگذاری کردند.
11. روانشناسان کوشش میکنند برای روحیهها یک کلید شخصیت پیدا کنند میگویند هر کس یک کلید معین دارد اگر آن را پیدا کند سراسر زندگی او را میتواند توجیه کنید. ادعای اینکه کسی بگوید من کلید شخصیت کسی مانند حسین بن علی را به دست آوردهام، ادعای گزافی است. اما اینقدر میتوانم ادعا کنم که در حدودی که من حسین را شناختم و تاریخچه زندگی او را خواندهام، به نظر من کلید شخصیتحسین حماسه است، شور است، ایستادگی و حقپرستی است.
12. هر کس دیگری در شرایطی قرار بگیرد که حسین بن علی در شب عاشورا قرار گرفت، زبان به شکایتبازی میکند. این را تاریخ گواهی میدهد، میگویند: وقتی ناپلئون در مسکو دچار آن حادثه شد گفت: افسوس که طبیعت چند ساعتبا من مخالفت کرد. دیگری دستش را به هم میزد و میگفت: روی تو ای روزگار سیاه باد که ما را به این شکل درآوردی. اما حسین بن علیعلیه السلام اصحابش را جمع میکند چنانکه گویی روحش از هر شخص موفقی بیشتر موج میزند و میفرماید: «انثی علی الله احسن الثناء واحمده علی السراء و الضراء اللهم انی احمدک علی ان کرمتنا بالنبوة و علمتنا القرآن و فقهنا فی الدین»
مثل کسی که محیط برایش مساعد است. واقعا مساعد بود برای کسی که میبیند در راه خودش قدم برداشته، او جز لباس شکر چیزی نمیبیند .
13. باور نکنید که اباعبدالله این جمله را داشته باشد که «اسقدنی شربة من الماء فقد نشطت کبدی» من این جمله را در جایی ندیدم. حسین اهل این جور درخواستها نبود بلکه او در مقابل لشکر دشمن میایستد و فریاد میزند: مردم کوفه! آن ناکس پسر ناکس، آن زنازاده پسر زنازاده، امیر شما، فرمانده کل شما به من گفته است که یکی از این دو کار را انتخاب کن. یا شمشیر یا تن به ذلت دادن. آیا من تن به ذلتبدهم؟ هیهات که ما زیر ذلتبرویم. ما تن خودمان را در جلوی شمشیرها قرار میدهیم ولی روح خودمان را در جلوی شمشیر ذلت هرگز فرود نمیآوریم. خدای من راضی نیست میگوید نکن، پیغمبر میگوید نکن، آن دامنهایی که من آنها بزرگ شدم به من میگوید تن به ذلت مده.
14. در روز عاشورا حسینعلیه السلام حد آخر مقاومت را هم میکند. دیگر وقتی است که به کلی توانایی از بدنش سلب شده است. یکی از تیراندازان ستمکار، تیر زهرآلودی را به کمان میکند و به سوی اباعبدالله میاندازد که در سینه اباعبدالله مینشیند و آقا دیگر بیاختیار روی زمین میافتد چه میگوید؟ آیا در این لحظه تن به ذلت میدهد؟ آیا خواهش و تمنا میکند؟ نه بلکه بعد از گذشت این دوره جنگیدن رویش را به سوی همان قبلهای که از آن هرگز منحرف نشده است میکند و میگوید: «رضا بقضائک و تسلیما لامرک و لا معبدد سواک یا غیاث المستغیثین» این استحماسه الهی این استحماسه انسانی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر