منابع مقاله:
مجله فصلنامه معرفت، شماره 64، علی اقلیدی نژاد؛
آغاز سخن
آنگاه که خالق، در «دشت آفرینش» گِلِ آدم را با دستهای تکوین سرشت و ندا داد: «انی جاعل فی الارض خلیفه»(1) به افقی سپید چشم دوخته بود. به روزگاران «سپید محمدی» مینگریست و در وسعتی سوزان «ثاراللّه» را میدید. آن جا بود که نسیم «انی اعلم ما لا تعلمون»(2) از فراز عرش وزیدن گرفت و حجتی آشکار در دستان آدم قرار داد. سجده ملائکه نه بر خاک بلکه بر افق روشن هستی بود. آن جاکه طلیعهگاه علم الهی بود و مصداق « اسماء». اما فراز و فرود آزمایشگاه دنیا برسنت «لیبلوکم ایکم احسن عملاً»(3) قرار گرفته بود؛ سنتی که بسان طوفان بر هر نهال و نهادی میوزد تا عمق ریشهاش را بیازماید.
دوران تاریک بدعتها
در این میان، پس از دوران سپید محمدی و در زمانه علیای علوی و حسنای حسنی به مرور ابرهای سیاه، فتنه آسمان آبی حقیقت را در پشت خود پنهان ساخت. زمان، زمانه بدعتها بود و لقلقه زبانی دین، مؤمنان در انتظار «کوکب درّی» دندان بر جگر میفشردند و با سمّ بلا، خون در طشت میریختند.
دورانی سیاه و سرد و تاریک؛ مصباحی نیاز بود تا هدایت یابند و سفینهای تا در دریای پر تلاطم و در میانه امواج سهمگین، راه به سلامت به ساحل نجات برد.(4)
سالاری از قافله نور
به ناگاه از افق مدینه آذرخشی جهید و قوس خود را تا کربلا تمام کرد. قافلهای از نور به سرزمین خدا گام نهاد و سالارش در تکامل قوسش در یک غروب خونین در اوج، «ثارالله» لقب یافت و «الوترالموتور» خوانده شد. او جامی بلورین بود که حقیقت را ابدی ساخت و راه رهایی را به رنگ واقعیاش، «سرخ» نشان داد. و به راستی که زیارت حقیقت بر هر حقجوی مؤمن و تکاپوگر راه رهایی واجب است و چه خوش فرموده است فرزندش امام صادق علیهالسلام : «فان زیارة قبر الحسین واجبة علی الرجال و النساء».(5)
از سوزش پلیدیها تا دیدار خدا
اما کالای حقیقت را بی حقشناسی و معرفت به کسی ارزان نمیفروشند. ناگزیر بایستی در پیشگاه او کمر به عرفان ناب بست و جنس خود را از خاک انباشته به آینهای بدل کرد تا پلشتها و چرکها آشکار شود و در برابر خورشید بیفروغ پاکیها، تاب نیاورده از ریشه بسوزد. اینجاست که امام صادق علیهالسلام فرمود: «من اتی قبر الحسین عارفا بحقه غفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر»(6) هر کس به زیارت قبر حسین رود و به راستی حقش را دریابد، گناهان گذشته و آیندهاش بخشیده خواهد شد. اما حکایت آفتاب حسین علیهالسلام به اینجا ختم نمیشود، بلکه سوزش پلیدیها کمترین پاداش است در برابر این دیدار شگرف. سیدالشهدا علیهالسلام تبلور نور الهی و جلوهای از جمال و جلال است. او بی اقرار نوعی انعکاس خدا است. بگذارید از مسیرشان بیرون نیفتیم و خدمت سخنشان را از دست ندهیم و نور را معرف و شناسای نور قرار دهیم که آوای زیبای اباالحسن علی بن موسی علیهالسلام این چنین گوش هوشمندان را مینوازد: «من زار قبر ابی عبدالله بشط الفرات کان کمن زارالله فوقعرشه» هرکس مزار «ابی عبدالله» را در کناره رود فراتبهدیدار رود، همتایکسی است کهخدارابهدیداررفته باشد.(7)
راز تشنگی را باید یافت
و چه جای عجب که غافلان این دریا و آنان که راز تشنگی را نیافتهاند، عقوبتی سخت را باید به انتظار بنشینند. «من لم یأت قبر الحسین من شیعتنا کان منتقص الایمان، منتقص الدین و ان دخل الجنه کان دون المؤمنین فی الجنه»(8) از پیروانمان هر آن کس قبر حسین را به دیدار نرود، در باورش و دینش کاستی است و اگر چه اهل بهشت شود، جایگاهش فروتر از دیگر مؤمنان است.
راز پای فشاری
اما به راستی راز این پای فشاری مردانه و مصرانه در طول سالها و از زبان فرزندان حسین علیهالسلام چیست؟ در زیارت و دیدار یک قبر، چه رازی نهفته است که در آن بایستی خطر و ترس به جان خرید و مزد را به همان میزان دریافت داشت: «ما کان من هذا اشد فالثواب فیه علی قدر الخوف»(9) غواصی در این دریای آرام گرفته در کنار شط فرات چه صدفی به دست میدهد که این میزان استواری میطلبد؟ و تمامی این پرسشها جز این پاسخی نمیتواند داشت که این هنروران خبره در دانشگاه تعلیم انسان از این واقعه نیز آموزشگاهی دیگر فراهم آوردهاند تا بشر خسته از بن بست نان و آب و شهوت لختی بیارامد و در سایه سار آن بیندیشد و راه نجاتی یابد. در اینجا هدف دانشآموزی نیست، بلکه معرفتآموزی است و معرفت، کلاس اول آن است. در کرانه بیکران دریای سیدالشهدا علیهالسلام ، شهد شناخت را جرعه جرعه با واژگان درخشان زیارتهای رسیده از منبع نور به کام زائر میچشانند و این تازه اول راه است که راز خوان عشق و طاعت و تسلیم و سبقت حکایتی دیگر دارد که بگذاریم و بگذریم. در مکتب دیدار حسین علیهالسلام نمیتوان بر فُلکش سوار نشد و راهی به نجات برد. پس گزیری نیست مگر آنکه در پیشگاهشان زانوی ادب بر زمین حاجت زنیم و شیوه شیوای سخنگویی با ایشان را از خود آنان دریابیم تا مصداق «اللازم لهم لاحق» گردیم و از گردابهای «ترک و تأخر و تقدم» نجات یابیم.(10)
آیینهای از نور و حضور
آنچه مرا از میان زیارات گوناگون شیفته خود ساخته است، زیارتی است از فرزند او. قائمی به پاناخاسته و منتظری آشفته که هر صبح و شام بر او خون میگرید و پایان اندوهش را در ظهور میجوید. آنچنان زیارتی که علامه گرانپایه مجلسی رحمهالله آن را به نقل از چندین نفر از بزرگوارترین فقهای شیعه در کتاب ارزشمندش بحارالانوار آورده است.(11) و در پایان پس از نقل سخن مؤلف المزارالکبیر، مبنی بر خروج این زیارت از ناحیه مقدسه امام عصر علیهالسلام مینویسد: «و ظهر ان هذه الزیارة منقولة مرویة» روشن و آشکار است که این زیارت دارنده سند روایتی و نقل از امام معصوم است.(12)
باری، پیش از ورود، این نکته بایسته یادآوری است که این گنج معنوی و دریای خروشان معرفت، عرصه غواصانی خبره و چیره دست است که با نگاه تیز خویش، عیار سخن را باز شناسند و آن را با صیقل معرفت خویش شفاف سازند. اینجاست که جای دارد دست استدعا به پیشگاه حقیقتیابان خبره دراز نماییم و پاسدار حضور و ورود مؤثر ایشان در این وادی شویم که این عرصه ساحتی است بس غریب، شگرف، شریف و شایسته توجه. از اینرو، با بلم ادراکمان و یاری جستن از ستارگان درخشان قرآن، سیره و حدیث بر این اقیانوس معنا شناور میشویم تا شاید به قدر وسع خویش از عهده تکلیفبرآییمکه «لا یکلف الله نفسا الاّ وسعها.»(13)
مناظر گوناگون
بیگمان آن زمان که سخن از مردان بزرگ همت و عالی درجه پیش میآید، سکان قلم مضطرب میشود؛ چرا که جهات شخصیتی آنان به تعداد شعاعهای دایره، گاه بیشمار میشود. حال در کرانه شخصیت اکرمالمستشهدین حسینبن علی علیهالسلام چگونه بایستی قلم راند؟ این نکتهای است سخت گران. زوایای پنهان و آشکار زندگانی وی، دوران امامتش و قیامگران قدرش و ... برای او وسعتی کمنظیر فراهم میسازد و از این وسعت که در گذریم، عمق این اقیانوس عمود بر زمین به راستی برای ما بسیار مبهم مینماید. از اینرو، گریزی نداریم جز آن که با مصباح زبانش گام بر کیهان معرفتش بگذاریم و همتمان تنها شناسایی و تأمل در جنبههایی محدود و کوتاه از سیمای او باشد. از همین منظر از نسب او آغاز خواهیم کرد و پس از سیمای فردی، گونههای سیمایی او را پی خواهیم گرفت.
1. سیمای فردی
نسبشناسی: در بحث از نسب، زیارتنامهها بر دو نسب تکیه میکنند که در این صورت ضمن توسعه در مفهوم این واژه، حکایتی پندآموز را نیز به دنبال دارد.
الف. سلسله الهی
در ابتدای برخی از زیارات حضرت، به ویژه زیارت ناحیه، آنچه برای ورود زائر پسندیده آمده است، سلام بر انبیای الهی است. «السلام علی آدم صفوة الله، السلام علی شیث... السلام علی ابراهیم و...»(14) این سلسله به همراه درودهای متصل و برشمردن صفات نیکوی هر کدام از این برگزیدگان ادامه مییابد تا به «السلام علی محمد حبیبالله و صفوته»(15) میرسد. از این پس نیز سلامها به امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، امام حسن و بالاخره سیدالشهدا نثار میشود. با پس زنی حجابها، آنچه از
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر